ألا بذکرالله تطمئن القلوب...
همه امتحان می شویم
خداوند فرموده است که: «سابقین را ما امتحان کردیم تا اینکه معلوم بشود که کی مؤمن است و کی منافق.» همه گروه ها، همه مردمی که در این مملکت یا در رأس امور هستند، یا در بازار هستند، یا در کشاورزی هستند، در کارخانه ها هستند، یا گروهکهای مفسد هستند، همه بدانند که در محضر خدا هستند و در معرض امتحان .
در گفتار بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا می کند در همان امتحان می شود. همان شخصی که می گوید من بشر دوستم، در همان معنا امتحان می شود. همان شخصی که می گوید من طرفدار حقوق بشر هستم، در همان معنا امتحان می شود. اگر در آن مقامی که رسید، با آن وقتی که قبل از آن مقام بود هر دو مساوی است و نفسش یک طور است و ریاست برای او سنگینی نمی کند، این شیعه علی بن ابی طالب است و پیرو او و از امتحان روسفید بیرون آمده … .
در گفتار بسیار آسان است که انسان ادعا کند که من چه هستم و چه هستم، لکن همان معنایی را که ادعا می کند در همان امتحان می شود
قلمهای در روزنامه ها، دستهایی که این قلمها به دست شان است، آنهایی که در رادیو تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می گیرید، بدانید که در محضر خدا قلم دست گرفته اید. آن وقتی که می خواهید تکلم کنید، بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی.
برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم 9 به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ سرفراز و روسفید بیرون بیاورد.» [1]
یست و چهارم ذی الحجة روز نزول آیه ولایت در شان امیر المومنین علی علیه السلام است))
قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:
إنَّمَا وَليُّكُمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوة وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوة وَ هُمْ رَاكِعُونَ* وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإنَّ حِزْبَ اللَهِ هُمْ الْغَالِبُونَ (آيه 55 و 56، از سوره مائده: پنجمين سوره از قرآن كريم)
) اين است و جز اين نيست كه وَلِىِّ شما خداست و رسول خدا و كسانى كه ايمان آورده؛ اقامه نماز مىكنند؛ و در حال ركوع أداء زكات مىنمايند. و هر كس كه ولايت خدا و رسول خدا و مؤمنان را بپذيرد، پس حقّاً، حزب خدا غلبه كنندگانند.(
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: به دو علت موعظه و پند و اندرز، درمردم تأثیر نمی کند، یکی اینکه طرف مقابل زمینه پذیرش سخنان خوب را ندارد مثال یزیدها و معاویه ها، اگر چه بزرگوارانی مثل امام حسین و یا امیرمؤمنان(علیهم السلام) موعظه کنند اثر نمی کند، و دوم اینکه گویندۀ موعظه، خود اهل عمل نیست هنوز نتوانسته است خود را بسازد و گناهان را ترک کند و تقوای الهی را رعایت نماید لذا طرف مقابل وقتی که از او احکام حلال و حرام را می شنود، و عملاً می بینید که خود خطیب مبتلا به افعال حرام است مثل غیبت کردن و دیگر رذائل اخلاقی، کلام خطیب در او تاثیری نخواهد داشت.
بسم الله الرحمن الرحیم
شعری از: حضرت آیة الله حسن زاده ی آملی مد ظله العالی
عَلَی الله
از صحبت اغیار گذشتیم علی الله
ما از همه جز یار گذشتیم علی الله
شد وعده ی دیدار من و یار شب تار
از خواب شب تار گذشتیم علی الله
بسم الله الرحمن الرحیم
چه خوش باشد که سر دلبران گفته آید از زبان دیگران
متن تبریک حضرت علامه طهرانى به مناسبت عيد غدير
بسم الله الرحمن الرحيم
باده بده ساقيا ولى ز خمٌ غدير چنگ بزن مطربا ولى بياد امير
تو نيز اى چرخ پير بيا ز بالا بريز داد مسٌرت بده ساغر عشرت بگير
وادى خمٌ غدير منطقه نور شد يا ز كف عقل پير تجلٌى طور شد
يا كه بيانى خطير ز سرٌ مستور شد يا شده در يك سرير قران شاه وزير
طور تجلى منم سينه سينا على است سٌر انا الله منم آيت كبرى على است
دره بيضا منم لؤ لؤ لا لا على است شافع عقبى منم على مشار و مشير
قال رسول الله صلى الله عليه و آله: ألست اولى بكم من أنفسكم؟ قالوا: بلى قال: من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه وَانصر من نصره وَاخذل من خذله.
حضرت رسول اكرم در وادى خم در حاليكه امير المؤمنين را بر روى دست بلندكرده بودند، ضمن خطبه اى طولانى خطاب به مسلمانان نموده، فرمودند: آيا مقام اختيار من بشما از اختيار شما بجانهاى خودتان بيشتر نيست؟ همه گفتند: بلى، آنحضرت فرمود: كسيكه من اختيار تصرف در امور او را دارم، پس اين على اختيار تصرف او راداشته و ولىٌ اوست، بار پروردگارا
دوست بدار كسيكه على را دوست دارد، و دشمن دار كسيكه على را دشمن دارد، و يارى كن كسيكه على را يارى كند، و خوار كن كسيكه على را خوار كند.
با قلبى خرم و دلى شاد تبريكات صميمانه خود را بپاس بزرگ موهبت الهى: تبليغ رسول اكرم مقام خلافت و ولايت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام را در غديرخم بعموم مسلمين جهان ابراز مى داريم، و از خداى منان ظهور فرزند برومندش حضرت قائم آل محمد را تمٌنا مى نمائيم.
خداوندا اين عيد را بر همه مبارك گردان، و آنان را به پيروى از هدف مقدٌس آنحضرن و استقامت در راه وصول بمقصد اعلاى آن سرور تأييد فرما.
اسئل الله تعالى ان يوفقنا و جميع اخواننا لما يحب و يرضى
سيد محمد حسين الحسينى الطهرانى
بسم الله الرحمن الرحیم
ملکوتی از حج ( کیفیت حجّ و عمرههاى رسول خدا صلی الله علیه و آله )
كيفيت حركت رسول خدا در سفر حجة الوداع
ابن جوزى ابو الفرج گويد: از حضرت جعفر بن محمد از پدرش عليهما السلام روايت است كه: از جابر بن عبد الله انصارى پرسيدم كه حج رسول خدا را براى من بيان كن!
جابر گفت: رسول خدا مدت نه سال كه در مدينه درنگ نموده بود، حج نكرد، و پس از اين مدت در سال دهم اعلان فرمود كه رسول الله در اين سال قصد حج دارد. افراد بشر بسيارى به مدينه روى آوردند و همگى مىخواستند به رسول خدا اقتداء و ايتمام كنند، و عمل خودشان را عينا طبق عمل آن حضرت قرار دهند.
جابر گويد: ما با رسول خدا از مدينه بيرون آمديم تا به ذو الحليفه رسيديم، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد آنجا دو ركعت نماز گزارد و سپس سوار ناقه قصوا شد، و چون ناقه، آن حضرت را در ميان بيابان آورد، من نظر كردم ديدم: تا جائى كه سوى چشم من مىبيند، در جلوى آن حضرت سواره و پياده است، و در طرف راست آن حضرت اينچنين است، و در طرف چپ او اينچنين است، و در طرف پشت سر اينچنين است.
پس رسول خدا صدا به كلمه توحيد گشود و زبان باز كرد: لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، ان الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك. (1)
آنگاه مىبينيم: اين حاكم بر دلها، و مسيطر بر قلوب، و مهيمن بر ارواح كه اين سيل عظيم از انبوه جمعيت را پروانهوار به دور خود جمع كرده، و چون شمع در عشق جمال لا يزالى در احتراق آورده است، خود بر روى شتر سرخ مويى سوار شده كه فقط يك جل كهنه و فرسوده بر روى آن شتر انداخته شده است، و با خود فقط يك قطيفه دارد، كه از شدت كهنگى، الياف برجسته آن سائيده شده، و از بين رفته، و معلوم نيست كه چهار درهم ارزش داشته باشد.
ابن كثير دمشقى از حافظ ابو بكر بزار با سند خود از انس آورده است كه: ان النبى صلى الله عليه [و آله] و سلم حج على رحل رث و تحته قطيفة و قال: حجة لا رياء فيها و لا سمعة (2)
«رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حجّ خود را بر روى جلى كهنه و فرسوده بجاى آورد، و زيرانداز او فقط يك قطيفه بود، و مىفرمود: اين حجى است كه در آن ريا و خودنمائى و شهرت طلبى نيست».
و حافظ ابو يعلى موصلى از انس آورده است كه قال: حج رسول الله صلى الله عليه [و آله] و آله و سلم على رحل رث و قطيفة تساوى- اولا تساوى- اربعة دراهم، فقال: اللهم حجة لا رياء فيها. (3)
«رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، حج كردند بر روى پلاس كهنه و بى ارزشى، و بر روى قطيفهاى كه ارزش آن چهار درهم بود- يا چهار درهم ارزش نداشت- و مىگفت: بار پروردگارا اين حجى است كه در آن خودنمائى نيست».
بايد دانست كه همين رسول اللهى كه بر روى پلاس كهنه و قطيفه بى ارزشى حج مىكند، براى هدى و قربانى در راه خدا و اطعام مساكين و مستمندان با خود صد شتر مىبرد، و همه را نحر مىكند، و به فقرا و مستمندان تقسيم مىكند، و به امير المؤمنين مىفرمايد: حتى پوست و جل شترها را به قصاب مده! و همه را در راه خدا انفاق كن! اين است مقتداى ما.
و لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر و ذكر الله كثيرا. (4)
اما اغنياى ما كه حج مىكنند از كشتن يك گوسفند در منى تجاوز نمىنمايند، و بنده به خاطر ندارم و نشنيدهام كه كسى از همكيشان ما در منى شتر كشته باشد، با آنكه مخارج اياب و ذهاب، سنگين و ثروت نيز در درجه بالا باشد.
اعتراض عايشه به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم
در «سيره حلبيه» آورده است كه بعضى نقل كردهاند كه شتر عائشه تندرو و سريع السير بود، و بارش سبك. ولى شتر صفيه (يكى ديگر از زوجات رسول الله) كند رو بود، و بارش سنگين. فلهذا پيوسته شتر صفيه از قافله عقب مىماند.
و بنابراين حضرت رسول الله دستور دادند كه بار صفيه را بر شتر عائشه گذاردند، و بار عائشه را بر شتر صفيه. و چون چنين كردند، رسول خدا براى استمالت و عطف خاطر عائشه به نزد او آمدند و گفتند: يا ام عبد الله! بار تو سبك بود و شتر تو سريع السير! و بار صفيه سنگين بود و شتر او بطىء السير! و بدين جهت موجب كندى حركت قافله بود، كه ملاحظه مىكرديد، و بجهت هماهنگى با شتر صفيه، قافله از حركت مىماند، و ما بار تو را بر شتر او، و بار او را بر شتر تو نهاديم تا تعادل برقرار شود، و قافله بتواند به سير خود ادامه دهد!
عائشه گفت: تو چنين مىانديشى كه رسول خدا هستى؟!
حضرت گفتند: يا ام عبد الله! آيا تو در شك هستى كه من رسول خدا هستم؟!
عائشه گفت: پس چرا حالت اينطور شده است كه عدالت نمىكنى؟!
عائشه مىگويد: در ابو بكر پدرم حدت و تندى بود، و سيلى بر چهره من زد، و رسول خدا ابو بكر را ملامت كردند كه چرا سيلى زدى؟!
ابو بكر گفت: مگر نشنيدى كه چه گفت؟!
رسول خدا فرمود: دعها فان المراة الغيراء لا يعرف اعلى الوادى من اسفله. (5)
«او را به حال خود بازگذار! چون زن شخصيت طلب، بالاى وادى و بيابان را از پائين آن تميز نمىدهد و فرق نمىگذارد
و از احمد بن حنبل با اسناد خود از اسمآء بنت ابى بكر آوردهاند كه: چون فرود آمدند در مكانى كه آن را عرج مىگفتند، شترى كه بر روى آن توشه سفر رسول الله بود گم شد، و بر روى آن شتر توشه سفر ابو بكر نيز بود. و نگهبان آن شتر، غلام ابو بكر بود.
ابو بكر به غلام خود گفت: شترت كجاست؟! غلام گفت: ديشب آن را گم كردهام!
ابو بكر در حالتى كه عصبانيت و حدت بر او چيره شده بود، گفت: يك عدد شتر، تو آن را هم گم مىكنى، و شروع كرد با شلاق و تازيانه به غلام خود زدن، و رسول خدا مىگفت: نگاه كنيد به اين محرم و ببينيد در حال احرام چه مىكند؟! و خود رسول الله تبسم مىكرد و زياده بر اين چيزى نگفت. (6)
بعضى از اصحاب چون آگاه شدند كه زامله رسول الله (شتر با بار توشه) گم شده است قدرى حيس آوردند (غذائى كه با آرد و روغن و خرما تهيه مىكنند) و در مقابل آن حضرت گذاردند. حضرت به ابو بكر كه به شدت به غلام غيظ كرده بود، فرمودند: اى ابو بكر آسان بگير بر خود! كار نه به دست ماست و نه به دست تو! و اين غلام بسيار مراقب و مواظب بود و اهتمام داشت كه شتر گم نشود.
و اينك اين غذاى طيب و پاكيزه را خداوند آورده است، و اين بجاى آن غذائى است كه با زامله بود.
حضرت رسول الله و ابو بكر و هر كس كه با آن دو نفر بودند، از آن غذا خوردند، و همگى سير شدند. و در اينحال صفوان بن معطل كه وظيفه او دنبالهدارى قافله بود، آمد و شتر گم شده را آورد كه بر روى آن زامله و توشه بود، و آن شتر را در منزلگاه رسول الله خوابانيد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ابو بكر گفتند: حالا نظر كن و ببين آيا از متاع تو چيزى مفقود شده است؟!
ابو بكر گفت: چيزى گم نشده است مگر يك قعب (كاسه بزرگ) كه با آن آب مىخورديم!
غلام گفت: آن قعب با من است، و گم نشده است.
چون خبر گم شدن زامله رسول الله به سعد بن عبادة و فرزندش قيس بن سعد رسيد، ايشان براى رسول الله زامله و توشه سفر كامل آوردند، و هر كدام از آن دو پدر و پسر گفتند: يا رسول الله چنين خبردار شديم كه: زامله شما گم شده است، و اينك اين توشه سفر به جاى توشه گم شده باشد!
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: خداوند توشه ما را به ما رسانيد! شما توشه خود را برداريد و برگردانيد! خداوند به هر دو نفر شما بركت دهد! (7) (8)
اللهم صل علی محمد و آل محمد
محمد شاهرخ
پی نوشت ها:
(1) «الوفاء بأحوال المصطفى» ج 2، ص 209؛ و «طبقات» ابن سعد ج 2، ص 177؛ و «كافى»، فروع، ج 4، ص 250.
(2) «البداية و النهاية» ج 5، ص 112 و ص 113؛ و در «سيره حلبيّه» ج 3، ص 290 برهان الدين حلبى شافعى آورده است؛ و «طبقات» ابن سعد ج 2، ص 177.
(3) همان مصدر
(4) آيه 21، از سوره 33؛ أحزاب: «بتحقيق كه از براى شما در اقتداى شما به رسول خدا مادّه تأسّى و الگوى خوبى است، براى آن كسى كه اميد خدا و روز قيامت را داشته باشد و ياد خدا را بسيار كند».
(5) « سيره حلبيّه» ج 3، ص 293.
(6) «البداية و النّهاية» ج 5، ص 113.
(7) «سيره حلبيّه» ج 3، ص 293
(8) اقتباس از امام شناسى علامه طهرانی، ج6، ص: 38
ماه «ذیالحجه» آخرین ماه « سال هجری قمری» است و ماهی بسیار پربرکت است
ماه ذيحجه بوي خدا مي دهد ماه «ذیالحجه» آخرین ماه « سال هجری قمری» است و ماهی است بسیار پربرکت. بزرگان دین هنگامی که این ماه وارد میشد، اهمیت ویژهای به عبادت در آن میدادند. مخصوصا در دهه اول این ماه. به گزارش حدیدنیوز، هر ماه را باید با توجه به خدا، یاد و ذکر او آغاز کرد و سلامت و موفقیت خود را در آن ماه از خداوند متعال طلب کرد. در همین زمینه اعمالی برای هر ماه، در کتب دعا نقل شده است که پیوند خلق با خالق را محکم میکند، یاد خدا را در خاطرهها زنده نگه میدارد، و انسان را در پناه قدرت لایزال او قرار میدهد؛ به یقین این توجه و دعا، سبب حل بسیاری از مشکلات و دفع بلاها و آفات خواهد شد. در بعضی از روایات درباره ماه ذیالحجه آمده است، شبهای دهگانهای که قرآن در سوره «والفجر و لیال عشر» به آن سوگند یاد کرده است، شبهای دهه اول این ماه شریف است، و این سوگند به خاطر عظمت آن است.
خداوند در سوره حج (آیه ۲۸) ضمن بیان فریضه بزرگ «حج» سخن از «ایام معلومات» گفته است که مومنان باید در آن به یاد خدا باشند. یکی از تفسیرهای معروف «ایام معلومات» که در روایات نیز آمده است، ده روز اول ذیالحجه است. بنابراین، هم شبهای آن عزیز است و هم روزهای آن. در حدیثی از رسول خدا (ص) میخوانیم که عبادت و کار نیک در هیچ ایامی به اندازه این ایام (ده روز اول ماه ذیالحجه) فضیلت ندارد. افزون بر اینها، هم صدا شدن با زوار خانه خدا در این ماه، و یاد و خاطره مراسم با شکوه حج و معنویت و برکات آن، حال و هوای دیگری به انسان میدهد، مخصوصا برای کسانی که در سلک زوار سعادتمند خانه خدا قرار گرفتهاند، یا با یاد و خاطره آن ها همراهند. وجود دو «عید» مهم اسلامی عید قربان (عید اضحی) و عید غدیر (عید ولایت) و روز «عرفه» و خاطره دعای عجیب و بسیار گرانبهای امام حسین (ع) در عرفات، شکوه و عظمت خاصی به این ماه بخشیده، و سزاوار است همه مومنان (مخصوصا جوانان پاکدل) از فضای آکنده از معنویت این ماه، غافل نشوند و در خودسازی و تهذیب نفس بکوشند که به پیشرفتهای مهمی نائل میشوند.
اعمال ماه ذیالحجه اعمال این ماه بر دو قسم است: اول اعمالی که مشترک است میان دهه اول، دوم اعمالی که مختص به ایام خاصی است. اعمال مشترک دهه اول:
۱- امام صادق (ع) میفرماید: پدرم حضرت امام باقر(ع) به من فرمود: پسرم! در دهه نخست از ماه ذیالحجه، هر شب میان نماز مغرب و عشاء این دو رکعت نماز را ترک مکن، در هر رکعت سوره حمد و سوره قل هو الله را می خوانی، پس از آن این آیه (آیه ۱۴۲ سوره اعراف) را میخوانی: وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. با موسی ۳۰ شب وعده کردیم، و آن را با ۱۰ شب دیگر کامل نمودیم، در نتیجه میقات پروردگارش به ۴۰ شب اتمام یافت و موسی به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشینم باش، و اصلاح کن، و راه اهل فساد را پیروی مکن. اگر چنین کنی، در ثواب حاجیان، و اعمال حج آنها شریک میشوی.
۲- روزه گرفتن در ۹ روز اول. در روایتی از امام موسی کاظم (ع) نقل شده است که هر کس نه روز اول ذیالحجه را روزه بدارد، خداوند ثواب روزه تمام عمر را برای او مینویسد.
۳- ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت، از روز اول تا عصر روز عرفه، پس از نماز صبح و قبل از نماز مغرب این دعا را میخواند:
اللَّهُمَّ هَذِهِ الْأَیَّامُ الَّتِی فَضَّلْتَهَا عَلَی الْأَیَّامِ وَ شَرَّفْتَهَا قَدْ بَلَّغْتَنِیهَا بِمَنِّکَ وَ رَحْمَتِکَ فَأَنْزِلْ عَلَیْنَا مِنْ بَرَکَاتِکَ وَ أَوْسِعْ عَلَیْنَا فِیهَا مِنْ نَعْمَائِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَهْدِیَنَا فِیهَا لِسَبِیلِ الْهُدَی وَ الْعَفَافِ وَ الْغِنَی وَ الْعَمَلِ فِیهَا بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوَی وَ یَا سَامِعَ کُلِّ نَجْوَی وَ یَا شَاهِدَ کُلِّ مَلَإٍ وَ یَا عَالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنَّا فِیهَا الْبَلاءَ وَ تَسْتَجِیبَ لَنَا فِیهَا الدُّعَاءَ وَ تُقَوِّیَنَا فِیهَا وَ تُعِینَنَا وَ تُوَفِّقَنَا فِیهَا لِمَا تُحِبُّ رَبَّنَا وَ تَرْضَی وَ عَلَی مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنَا مِنْ طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ وَ أَهْلِ وِلایَتِکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
خدایا این روزها روزهایی است، که بر سایر روزها برتری و شرافت دادی و به لطف و رحمتت مرا به آنها رساندی، برکاتت را بر ما فرو فرست، و از نعمتهایت در این روزها بر ما وسعت ده. خدایا از تو میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و ما را در این روزها به راه هدایت و پاکدامنی و بینیازی و عمل در آنها به آنچه میپسندی و خشنود میشود هدایت فرمایی، خدایا از تو درخواست میکنم، ای جایگاه هر شکوایه، و ای شنوای هر راز و نیاز، و ای حاضر در هر جمع، و ای دانای هر نهان، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و در این روزها بلا را از ما برگردانی، و دعایمان را مستجاب گردانی، و نیرویمان دهی و یاریمان نمایی، و به آنچه ای پروردگار ما دوست داری و خشنود میشود موّفقمان بداری، و بر اموری که از طاعتت و طاعت رسولت و اهل ولایتت بر ما واجب نمودی توفیقمان دهی. خدایا از تو درخواست میکنم ای مهربانترین مهربانان، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی،
وَ أَنْ تَهَبَ لَنَا فِیهَا الرِّضَا إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ وَ لا تَحْرِمْنَا خَیْرَ مَا تُنْزِلُ فِیهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ طَهِّرْنَا مِنَ الذُّنُوبِ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ أَوْجِبْ لَنَا فِیهَا دَارَ الْخُلُودِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لا تَتْرُکْ لَنَا فِیهَا ذَنْبا إِلا غَفَرْتَهُ وَ لا هَمّا إِلا فَرَّجْتَهُ وَ لا دَیْنا إِلا قَضَیْتَهُ وَ لا غَائِبا إِلا أَدَّیْتَهُ وَ لا حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلا سَهَّلْتَهَا وَ یَسَّرْتَهَا إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ اللَّهُمَّ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ یَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ یَا رَبَّ الْأَرَضِینَ وَ السَّمَاوَاتِ یَا مَنْ لا تَتَشَابَهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا فِیهَا مِنْ عُتَقَائِکَ وَ طُلَقَائِکَ مِنَ النَّارِ وَ الْفَائِزِینَ بِجَنَّتِکَ وَ النَّاجِینَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ عَلَیهِم تَسلیماً.
و خشنودی خود را در این روزها به ما ارزانی کنی، که به یقین تو شنوای دعایی، و از خیری که در این ایام از عالم بالا نازل میکنی، ما را محروم مساز و از گناهان ما را پاک ساز، ای دانای نهانها، و در این روزها خانه جاودان را بر ما واجب گردان. خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و گناهی را برای ما باقی بگذار جز آنکه ببخشی، و نه اندوهی جز آنکه برطرف کنی، و نه بدهی جز انکه بپردازی، و نه غایبی جز انکه به ما برسانی، و نه حاجتی از حاجات دنیا و آخرت جز آنکه هموار و آسان نمایی، به یقین تو بر هر چیز توانایی. خدایا ای دانای نهان، ای رحم کننده به اشکهای روان، ای اجابت کننده دعاها، ای پروردگار زمینها و آسمانها، ای آنکه صداها بر او اشتباه نشود، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و ما را در این روزها از آزادشدگان و رهاگشتگان از آتش، و رسیدگان به بهشت، و از نجات یافتگان قرار ده به مهربانیات ای مهربانترین مهربانان، و درود خدا بر آقایمان محمّد و همه اهل بیتش.
۴- آن پنج دعایی را بخواند که به فرموده امام باقر (ع) خداوند آن را به وسیله جبرئیل برای حضرت عیسی (ع) هدیه فرستاد، تا در ایام این دهه، آنها را بخواند. آن پنج دعا چنین است:
(۱) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ أَحَدا صَمَدا لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا (۳) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ أَحَدا صَمَدا لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ (۴) أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۵) حَسْبِیَ اللَّهُ وَ کَفَی سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ وَرَاءَ اللَّهِ مُنْتَهَی أَشْهَدُ لِلَّهِ بِمَا دَعَا وَ أَنَّهُ بَرِیءٌ مِمَّنْ تَبَرَّأَ وَ أَنَّ لِلَّهِ الْآخِرَةَ وَ الْأُولَی.
(۱)گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی شریک است، فرمانروایی و سپاس برای اوست، خیر تنها به دست اوست و او بر هرچیز تواناست(۲)گواهی میدهم معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی شریک است، یکتا و بینیاز است همسر و فرزندی نگرفته است.(۳)گواهی میدهم معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی شریک است، یکتا و بینیاز است نه زاده و نه زاییده شده است، و برایش هیچ همتایی نیست.(۴)گواهی میدهم معبودی جز خدا نیست، یگانه و بی شریک است، فرمانروایی و سپاس برای اوست، زنده میکند و میمیراند و اوست زندهای که نمیمیرد، خیر تنها به دست اوست، و او بر هرچیز تواناست.(۵)خدا مرا بس است و کفایت میکند، خدا گوش فرا دهد برای آنکه او را بخواند، ورای خدا نهایتی نیست، گواهی میدهم برای خدا به آنچه دعوت کرد، و خدا بیزار است از هرکه از او بیزاری جوید، و آخرت و دنیا از آن خداست.
سپس حضرت عیسی (ع) پاداش فراوانی را برای ۱۰۰ مرتبه خواندن این پنج دعا ذکر فرمود. مرحوم «علامه مجلسی» گفته است: اگر کسی هر روز هر یک از این پنج دعا را ۱۰ مرتبه بخواند( که در مدت ۱۰ روز هر کدام را ۱۰۰ مرتبه خوانده است) به روایت عمل کرده است. البته اگر هر روز هر دعایی را ۱۰۰ مرتبه بخواند بهتر است.
۵- در هر روز، از این دهه، این تهلیلات (لاالهالا اللهها) را که از امیرالمومنین نقل شده است بخواند و اگر روزی۱۰ مرتبه بخواند بهتر است:
لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ اللَّیَالِی وَ الدُّهُورِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ أَمْوَاجِ الْبُحُورِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ رَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَ الْمَدَرِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ فِی اللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَ فِی الصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ عَدَدَ الرِّیَاحِ فِی الْبَرَارِی وَ الصُّخُورِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنَ الْیَوْمِ إِلَی یَوْمِ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ.
معبودی جز خدا نیست به شمار شبها و روزگاران، معبودی جز خدا نیست به شمار امواج دریاها، معبودی جز خدا نیست، و رحمت او از آنچه گرد میآورند بهتر است، معبودی جز خدا نیست، به شمار خارها و درختان، معبودی جز خدا نیست به شمار موها و کرکها، معبودی جز خدا نیست به شمار سنگها و کلوخها، معبودی جز خدا نیست به شمار بهم خوردن پلکها، معبودی جز خدا نیست در شب چون سیاهی بنماید و در صبح چون سپیدی سر برآورد، معبودی جز خدا نیست به شمار بادها در صحراها و کوهها، معبودی جز خدا نیست از امروز تا روز دمیده شدن در صور.
بسم الله الرحمن الرحيم
لمعات الجواد علیه السلام ( گذری بر زندگانی امام جواد علیه السلام )
الف- بشارت ولادت امام جواد عليه السلام
احاديث زيادى از رسول خدا و امامان پيشين، ولادت امام جواد عليه السلام را خبر داده بودند.
امام رضا عليه السلام از پدرش موسى بن جعفرعليهما السلام و او از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل مىكند كه فرمود: پدرم فداى پسرِ بهترين كنيزان باد! پسرِ همان (زنى) كه اهل «نُوبه» است، دهانش خوشبو و داراى رحمى برگزيده است.
امام كاظم عليه السلام به يكى از ياران خود به نام «يزيد بن سليط»، پس از معرفى على بن موسى الرضا عليه السلام به عنوان جانشين خود فرمود: «چوناو را ديدار كردى به وى مژده بده كهخداوند پسرىامين و مبارك به اوخواهد بخشيد».
از انتظار تا نگرانى
به رغم وجود اين روايات، انتظار شيعيان تا مدتها نه تنها برآورده نشد كه تبديل به نگرانى گشت؛ چه آن كه آنان مىديدند بيش از 45 سال از زندگانى امام هشتم عليه السلام سپرى شده است و هنوز فرزند پسرى ندارد. بيم آنان بيشتر از آن جهت بود كه دستگاه جور و ستم عباسى بر آن حضرت يورش برده و قبل از آن كه فرزندش متولد شود او را به شهادت برساند. اين نگرانى به حدى بود كه گاه ناچار مىشدند خدمت امام عليه السلام برسند و مسأله را به شكلهاى مختلف با آن حضرت در ميان گذارند.
گاه به امام عرض مىكردند: «از خدا بخواهيد كه فرزندى نصيبتان فرمايد.
گاهى از آن حضرت مىپرسيدند: آيا امامت در عمو، يا دايى و يا برادر تحقق پيدا مىكند؟ امام عليه السلام مىفرمود: خير. آنان با ناباورى مىگفتند: پس در چه كسى محقق مىشود؟ مىفرمود: در فرزندم! و اين (پرسش و پاسخ) قبل از ولادتِ امام جواد عليه السلام بود.
بعضى اوقات نيز با حالت يأس به آن حضرت مىگفتند: «سنى از شما گذشته است، بدون آنكه فرزندى داشته باشيد!امام رضا عليه السلام مىفرمود: امامى از دنيا نمىرود تا اينكه امام بعد از خود را ببيند!
اين نگرانى با تبليغات و پخش شايعات از سوى سران واقفيه مبنى بر زنده بودن امام كاظم عليه السلام و غيبت آن حضرت و عقيم بودن امام رضا عليه السلام به اوج خود رسيد. به حدى كه برخى نسبت به امامت پيشواى هشتم نيز دچار ترديد شدند.
يكى از اين افراد به نام «ابن قياما» كه جزو فرقه واقفيه بود و امامت حضرت رضا عليه السلام را قبول نداشت در دو برخورد بوسيله نامه و حضورى بر اين نكته تكيه كرد.
«ابن بشار» مىگويد: ابن قياماى واسطى نامهاى به امام عليه السلام نگاشت و در آن گفت: تو چگونه امام هستى در حالى كه فرزندى ندارى؟! امام رضا عليه السلام در پاسخ فرمود: تو از كجا مى دانى كه من فرزندى ندارم؟ به خدا قسم روزها و شبها سپرى نمىشود تا آن كه خداوند به من پسرى عنايت فرمايد كه حق و باطل را از هم جدا سازد.
پايان انتظار
سرانجام مولود منتظر در شب دهم ماه رجب سال 195 هجرى درحاليكه امام رضا عليه السلام 47 ساله بودند به دنيا آمد.
مورخان و محدثان نسبت به سال ولادتِ با سعادت نهمين پيشواى شيعيان، حضرت امام محمد تقى عليه السلام، اتفاق نظر دارند و همگى تولد آن بزرگوار را به سال 195هجرى در مدينه منوره نوشتهاند، ولى نسبت به ماه و روز ميلاد اختلاف نظر دارند.
بسيارى از بزرگان مانند: «كلينى»، «شيخ مفيد»، «ابن شهر آشوب»، «طبرسى»، «على بن عيسى اربلى» ماه ولادت را ماه رمضان نوشته و بيشترشان روز جمعه نوزدهم رمضان را روز ولادت دانستهاند.
برخى ديگر مانند «شيخ طوسى» و «ابن عياش» زمان ولادت را دهم ماه رجب دانستهاند.
دعايى كه توسط سوّمين نايب خاص حضرت بقيةاللَّه الاعظم، جناب «حسين بن روح» از ناحيه مقدسه آن حضرت رسيده و مرحوم «كفعمى» آن را نقل كرده، مؤيد نظريه دوم است: «اللَّهُمَّ إنّى اسْأَلُكَ بِالْمَوْلُودَيْنِ فى رَجَبٍ مُحَمَّدَ بْنِ عَلِىٍّ الثَّانى وَابْنِهِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ المُنْتَجَب»
كيفيت ولادت
«حكيمه»، دختر موسى بن جعفر عليهما السلام رويدادهاى شب ولادت آن حضرت را چنين تعريف مىكند: وقتى زمان ولادت نزديك شد، برادرم مرا خواست و فرمود: اى حكيمه امشب فرزند مبارك «خَيْزُرَان» متولد مىشود بايد در وقت ولادت او حاضر باشى، چون شب شد دستور داد همراه قابله، وارد اتاق «خَيْزُرَان» شوم. آن حضرت چراغى نزد ما افروخت و در را بر روى ما بست. چون وى را درد زايمان گرفت و او را بر بالاى تشت نشانديم، چراغ خاموش شد. از اين رو مضطرب و ناراحت شديم. ناگهان مشاهده كرديم نور الهى تمام خانه را روشن كرد و حضرت ابوجعفر، امام جواد عليه السلام در تشت قرار گرفت در حالى كه بر اندام مباركش پوشش نازكى چون لباس قرار داشت كه نورى از آن ساطع بود بگونهاى كه از چراغ بىنياز شديم. حكيمه مىگويد: من آن حضرت را گرفته در دامن گذاشتم و آن پردهاى كه بدن مباركش را پوشانده بود از خورشيد جمالش برگرفتم و لباس بر او پوشاندم. حضرت رضا عليه السلام وارد شد و فرزند را از من گرفت، در گهواره گذاشت و به من فرمود كه در كنار گاهواره او باشم.
امام هشتم طبق سنت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و پدرانش عليهم السلام امام جواد عليه السلام را تحنيك كرد و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
آن حضرت آن شب را تا به صبح در كنار گهواره فرزندش بود و با او نجوا مىكرد و اسرار الهى و علوم غيبى را به او تعليم مىداد.
مولود مبارك
حضرت رضا عليه السلام در همان شب ولادت، شيعيان را از تولد فرزند خود آگاه كرد و فرمود: حق تعالى به من پسرى عنايت كرد كه چون موسى بن عمران شكافنده درياهاست و نظير عيسى بن مريم عليهما السلام است كه حق تعالى مادر او را مقدس و مطهر گردانيد و طاهر و مطهر آفريده شده بود.»
با شنيدن اين خبر دل شيعيان شاد، چشم آنان روشن و نگرانى ايشان برطرف شد و خدا را بر اين نعمت سپاس گفتند. با ولادت آن گرامى، دشمنان و بدخواهان بويژه واقفيّه مأيوس و ناكام شده از موضع خود عقب نشستند و دوستان و شيعيان شادمان شدند و شك و ترديد آنان به يقين و استوارى ايمان تبديل گشت. و شايد به همين دليل پدر بزرگوارش فرموده است: «اين مولود، مولودى است كه در اسلام، پربركت تر از او براى شيعيان ما زاده نشده است!»
نام، كنيه و القاب
امام هشتمِ شيعيان، نام مولودش را به نام جدش رسول خدا صلي الله عليه و علي آله «محمد» گذاشت.
همچنين آن حضرت، كُنيه «ابوجعفر» را براى فرزندش انتخاب كرد و همواره او را با اين كنيه مىخواند و چون در نام و كنيه با پيشواى پنجم «امام محمد باقر عليه السلام» مشترك بود، نزد مورخان و محدّثان به «ابوجعفر ثانى» مشهور گشت.
كنيه ديگر (و غير مشهور) آن حضرت «ابو على» است كه به مناسبت فرزند گرانقدرش «على النقى» بر آن حضرت گذاشته بودند.
در كتابهاى تاريخ و حديث لقبهاى زيادى براى پيشواى نهم عليه السلام ذكر شده است، از جمله: «تقى»، «جواد»، «مرضى»، «متوكّل»، «متّقى»، «زكىّ»، «منتجب»، «مرتضى»، «قانع»، «عالم ربانى»، «رضى»، «مختار» ، «صادق»، «صابر» و «فاضل» آن حضرت را «قُرَّةُ عَيْنِ المُومنين» و «غَيْظُ المُلْحِدين» و «النُورُ الساطِعْ»نيز مىگفتند. همچنين در ميان شيعيان و اهل سنت به لقب «بابُ المُراد» مشهور بود، زيرا حاجتهاى مردم را بسيار برآورده مىساخت و كرامتهاى بىشمارى از آن حضرت ديده شده و كسى به او توسل نمىجست جز آنكه او را كمك مىكرد.
پدر و مادر
پدر بزرگوار امام جواد عليه السلام حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام است
مادر آن حضرت بانوى پاكدامن و بافضيلتى است كه به جميع كمالات معنوى و اخلاقى دست يافته بود و شايستگى آن را داشت كه صدف گوهر وجود امام جواد عليه السلام گردد و آن بزرگوار را در دامان پاك خود پرورش دهد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره مادر خود و امامان مىفرمايد خداى متعال، من و اوصياء از فرزندان مرا از صلب مردان پاك به رحم زنان پاك منتقل مىكرد، به طورى كه نجاست شرك و تباهييهاى كفر با ما نياميخت.
مورخان و محدثان نامهاى متعددى براى او ذكر كردهاند كه هر كدام بر فضيلت و كمالى از او دلالت دارد؛ چون «سَبيكه»،«ريحانه»،«دُرّه»،«سكينه»،«صفيه» و «حِصانه»
امام رضا عليه السلام او را «خَيْزُرَان» ناميد و كنيه مباركش «امُّ الحسن» بود.
گروهى از بستگان آن حضرت سبزه بودن چهره امام جواد عليه السلام را دستاويز قرار داده و در نسبت آن گرامى به پدر بزرگوارش ترديد نشان دادند. آنان از آن حضرت خواستند تا قيافه شناسان در اين امر قضاوت كنند همچنانكه بر «ماريه» همسر رسول خدا صلي الله عليه چنين تهمتى زدند و ابراهيم فرزند پيامبر را به قيافه شناسان عرضه كردند! «على بن جعفر»، عموى امام رضا عليه السلام ، كه شاهد اين جريان بوده است چنين مىگويد: پس از تولد امام جواد عليه السلام برادران امام رضا عليه السلام نسبت به انتساب ابوجعفر عليه السلام به امام هشتم ترديد كرده، گفتند: در بين ما خاندان هرگز امامى سبزهرو نبوده است! امام رضا عليه السلام (وقتى سخنان آنان را شنيد) فرمود: «او پسر من است». ولى آنان قبول نكردند و گفتند: پيامبر صلي الله عليه و آله بر اساس نظريه قيافه شناسان حكم كرد.ما در صورتى مىپذيريم كه قيافه شناسان حكم به انتساب او به شما بكنند. امام كه اعتقادى به علم قيافه شناسى نداشت- فرمود: من آنها را دعوت نمىكنم، شما اگر مىخواهيد آنان را دعوت كنيد ولى به آنان نگوييد كه به چه منظور دعوتشان كردهايد و خودتان نيز ملازم خانه هايتان باشيد.وقتى قيافه شناسان آمدند، عموها، برادران و خواهران امام در باغ نشسته بودند و به امام رضا عليه السلام جبّه پشمينى پوشانده و بر سر آن حضرت كلاه پشمى نهادند و بيلى بر دوشش گذاردند و گفتند: شما برويد در گوشهاى از باغ بسان يك كارگر مشغول كار شويد. پس از انجام كارهاى مقدماتى امام جواد عليه السلام را آوردند و به قيافه شناسان گفتند: اين كودك را به پدرش ملحق سازيد و پدر او را معرفى كنيد. آنان نگاهى به جمع كردند و گفتند: پدر اين كودك در ميان شما نيست، ولى اين عموى پدر اوست، آن ديگرى عموى ديگر پدرش و آن يكى عمويش و آنهم عمهاش. اگر پدر او اينجا باشد بايد همان صاحب باغ باشد؛ زيرا پاهاى هر دو آنان يكى است. وقتى امام رضا عليه السلام نزد آنان آمد گفتند: آرى، همين پدر كودك است. امام رضاعليه السلام از اين غربت و تنهايى در ميان بستگان خود و تهمتى كه به همسر پاكدامنش زدند متاثر شد و گريست و با نقل روايتى از رسول خدا صلي الله عليه و آله در تجليل از «سبيكه»، دامن همسرش را از اين تهمت مبرّا دانست.«على بن جعفر» در اين باره مىگويد: من از جابرخاستم و عرض كردم: در محضر خداى تعالى شهادت مىدهم كه شما امام من هستيد. امام رضا عليه السلام گريست و فرمود: اى عمو مگر سخن پدرم را نشنيدى كه مىفرمود: پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: پدرم به فداى پسر بهترين كنيزان باد كه از خاندانِ نوبيه، پاك دهان و با عفت است. «على بن جعفر» عرض كرد: فدايت شوم، راست گفتى.
سيماى امام جواد عليه السلام
«آن حضرت قامتى معتدل داشت؛ ابروها قوسى، پيوسته و باريك، چهره سبزه، چشمها سياه و گشاده، بينى كشيده و باريك، دستها و انگشتان، رسا و كشيده، بين دو كتف گشاده، كمر باريك، سينه و شكم هموار و خطى از موهاى رعنا از ميان سينه تا به نزديك ناف آمده بود.
محاسن سياه و برهم پيچيده و گردن بلند و قامت متوسط مايل به بلندى و بندها و پيوندها قوى. در يكى از شانهها نقش مهر امامت آشكار بود.
فرزندان
تعداد فرزندان آن حضرت در منابع تاريخى و روايى مختلف ذكر شده است. بيشتر، تعدادِ آنان را چهار نفر شمردهاند: دو پسر به نامهاى على بن محمد (امام دهم عليه السلام و موسى معروف به مبرقع و دو دختر به نامهاى فاطمه و أمامه. برخى دو پسر و سه دختر براى آن حضرت ذكر كردهاند بهنامهاى، على، موسى، حكيمه، خديجه و أمكلثوم بعضى تا شش دختر براى آن حضرت نام بردهاند و زينب، اممحمد و ميمونه را نيز از دختران آن حضرت شمردهاند.عدهاى نيز ابواحمد حسين و ابوموسىعمران را پسران امام جواد عليه السلام دانستهاند.
در اينجا مرورى كوتاه بر زندگانى دوتن ازآنان غيراز امام هادي عليه السلام مىكنيم.
موسى مبرقع :
وى دومين فرزند امام جواد عليه السلام و جد سادات رضوى و برقعى است كه در بيشتر كشورهاى اسلامى بخصوص ايران، عراق، هند، پاكستان و افغانستان پراكندهاند. او در سال 214 هجرى در مدينه به دنيا آمد و بيش از شش سال سن نداشت كه پدر بزرگوارش به شهادت رسيد. هنگامى كه امام هادى عليه السلام به سامراء احضار شده بود، او فرزندان امام جواد عليه السلام و اموال آن حضرت را سرپرستى میكرد. متوكل عباسى كه از موقعيت موسى مبرقع در مدينه وحشت داشت بنا به نقلى او را در سال 244 براى اجراى مقاصد شيطانى خود به سامراء احضار كرد ولى به آرزوى خود نرسيد و موسى در سال 247 پس از مرگ متوكل به كوفه رفت و در سال 256 عازم قم شد. عربهاى اشعرى قم كه از يمن به آنجا آمده بودند چون موسى را نمىشناختند، او را از قم بيرون كردند. آن بزرگوار از قم به كاشان رفت و مورد استقبال و احترام احمد بن عبدالعزيز قرار گرفت. او هر ساله يك هزار مثقال طلا با يك اسب بهجناب موسىمىبخشيد. دو نفر از رؤساى عرب كوفه كه براى ديدار ايشان به قم آمده بودند، زمانى كه از جريان آگاه شدند، مردم قم را سرزنش كردند و ايشان را سراغ موسى فرستادند. آن بزرگوار عذر آنان را پذيرفت و به قم بازگشت. اهل قم از آن پس موسى را بسيار احترام مىكردند و اموال زيادى به او بخشيدند. موسى با آن هدايا مزارعى خريد و به كشاورزى پرداخت. موسى مبرقع مدتى طولانى در قم زندگى كرد و در ربيع الآخر سال 296 هجرى در آن شهر بدرود حيات گفت و در خانه خود دفن شد. هم اكنون مرقد شريفش در محله معروف به «دربهشت» زيارتگاه شيعيان است.
حكيمه خاتون
اين زن با تقوا كه از شايسته ترين زنان عصر خود بود، چهار امام را درك كرد و از محضرآنان بهرهمند شد: پدر گرامی اش حضرت جواد عليه السلام ، برادرش حضرت هادى عليه السلام ، برادر زادهاش امام حسن عسكرى عليه السلام و امام زمان عليه السلام كه افتخار قابلگى آن حضرت را داشت.
از ديگر افتخارات حكيمه خاتون تعليم و تربيت «نرگس»، مادر امام زمان عليه السلام است كه حضرت هادى عليه السلام او را خريد و خواهر گرامى اش را مأمور كرد تا به او آداب اسلامى بياموزد.
حكيمه نزد امامان احترام خاصى داشت و مورد وثوق و اطمينان آنان بود تا جايى كه به عنوان سفير امام، عرايض مردم را به امام زمان عليه السلام مىرساند و توقيعات امام را به مردم برمىگرداند. حتى گويند نواب امام زمان عليه السلام به وسيله اين بانو با امام رابطه برقرار مىكردند. وفات اين بانوى بزرگوار را در سال 274 هجرى نوشتهاند. مزار شريفش در جوار امام هادى و امام عسكرى عليهما السلام است و علماى شيعه زيارت او را در كنار زيارت ائمه سامراء مستحب مىشمارند.
ب - فضائل و مكارم اخلاقى
امام جواد عليه السلام مىفرمايد: «عِنْوانُ صَحِيفَةَ المُؤْمِنِ حُسْنُ خُلْقِهِ» حسن خلق سرلوحه نامه عمل مؤمن قرار دارد.
الف - اخلاق فردى
عبادت
عبداللَّه بن رَزين مىگويد: من در «مدينةُ الرسول» بودم. ابوجعفر عليه السلام را مىديدم كه هر روز هنگام ظهر به «مسجدالنبى» مىآمد. نخست به زيارت رسول خدا صلي الله عليه و آله مىرفت و پس از سلام به آن حضرت، به سمت خانه حضرت فاطمه عليها السلام مىرفت كفشهايش را بيرون مىآورد و به نماز مىايستاد».
آن حضرت اصحاب را به خواندن نماز شب تشويق مىكرد و مىفرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «مَنْ صَلّى بِاللَّيْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهارِ» كسى كه نماز شب بخواند، چهرهاش در روز زيبا (و نورانى) خواهد شد.
عدم دلبستگى به دنيا
حسين مكارى مىگويد: در بغداد خدمت ابوجعفر محمد تقى عليه السلام رسيدم، در آن موقع امام در كاخ مأمون مسكن داشت و در اطرافش غلامان و كنيزان بسيار و تشريفات زياد ديده مىشد. با خود گفتم: امام جواد عليه السلام با وجود اين همه امكانات و سفرههاى رنگين ديگر به مدينه بازنمىگردد. آن حضرت، لحظهاى سر را پايين انداخت آنگاه متوجه من شد و فرمود: اى حسين! نان جو با نمك نيمكوب در حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله براى من بهتر است از اين موقعيتى كه مىبينى.
ب- رفتار و اخلاق اجتماعى
امام جواد عليه السلام : «النَّاسُ اشْكالٌ وَ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ» مردم گونههاى متفاوتى هستند و هر كس بر طبق طبيعت و مرام خود عمل مىكند.
امير المومنين على عليه السلام در اين باره مىفرمايد: «رُبَّ عَزيزٍ اذَلَّهُ خُلْقُهُ و ذَليلٌ اعَزُّهُ خُلْقُهُ» چه بسيار عزيزى كه اخلاق بدش، او را ذليل كرد، و چه بسيار ذليلى كه بر اثر حسن خلق به عزّ و بزرگى دست يافته است.
امام جواد عليه السلام درباره جلب محبت اجتماعى مىفرمايد: ثَلاثٌ يَجْلِبْنَ المَوَدّة: الْانْصافُ فِى الْمُعاشِرَةِ وَ الْمُواساةُ فِىالشِدَّةِ و الرُّجُوعُ عَلى قَلْبٍ سَليم» سه چيز سبب جلب محبت ديگران است: انصاف در معاشرت، برابرى و مواسات در سختيها و بازگشت به قلبى صاف و پاك.
جود و بخشش
پيشواى نهم عليه السلام از نظر جود و سخاوت در مرتبهاى قرار داشت كه اين صفت از ويژگيهاى آن حضرت قرار گرفت و به «جوادالائمه» ملقّب گشت
صفدى مىنويسد: امام جواد عليه السلام هر سال بيش از يك ميليون درهم بين نيازمندان مدينه تقسيم مىكرد.
امامجواد عليه السلام بخشش بهكسانىكه بر او حقى دارند را بر خود لازم مىدانست و مىفرمود: «مِنْ سَخاءِ الْمَرْءِ بِرَّهُ بِمَنْ يَجِبُ حَقُّهُ عَلَيْهِ»از نشانههاى سخاوت مرد بخشش به كسانى است كه بر او حقى دارند.
«محمد بن نصر بزنطى» گويد: نامهاى را خواندم كه حضرت رضا عليه السلام به فرزندش جوادالائمه عليه السلام چنين نوشته بود: يا اباجعفر به من خبر رسيده كه وقتى براى خارج شدن از منزل بر مركب سوار مىشوى خدمتكاران از جهت بخلى كه دارند تو را از درب كوچك خارج مىكنند كه مبادا خيرت به كسى برسد. به حقى كه من بر تو دارم از تو مىخواهم كه ورود و خروجت جز از درب بزرگ نباشد. و چون سوار شدى بايد طلا و نقره (دينار و درهم) با تو باشد و هر كس از تو چيزى درخواست كرد، به او ببخشى. هر يك از عموهايت كه از تو خواست به او نيكويى كنى كمتر از پنجاه دينار به وى مده و چنانچه خواستى بيشتر از اين مقدار به او بدهى، اختيار با تو است. و هر كدام از عمههايت از تو چيزى خواست كمتر از 25 دينار به او مده و بيش از اين مربوط به خود توست. من مىخواهم كه خداوند تو را رفعت و بلندى بخشد، پس انفاق كن و از خداى عرش بيم مدار كه فقيرت گرداند.
و نيز مى فرمود: «انَّ للَّهِ عِباداً يَخُصُّهُمْ بِدَوامِالنِّعْمَةِ فَلا تَزالُ فِيهِمْ ما بَذَلُوها فَانْ مَنعُوها نَزَعَهَا اللَّهُ عَنْهُمْ وَ حَوَّلَها الى غَيْرِهِمْ.» خداوند را بندگانى است كه به دوام نعمت مخصوصشان گردانده است و تا هر زمان كه ببخشند، از آن نعمتها برخوردارند و اگر دست از بخشيدن بردارند، خداى تعالى از ايشان نعمتها را گرفته، به غير آنان مى دهد
دستگيرى از نيازمندان
امام جواد عليه السلام مىفرمايد: «ما عَظُمَتْ نِعْمَةُ احَدٌ الّا عَظُمَتْ حَوائِجُ النَّاسِ الَيْهِ فَمَنْ لَمْ يَتَحَمَّلْ تِلْكَ الْمَؤُنَةَ عَرَضَ النِعْمَةِ لِلزَّوالِ» نعمت بر كسى فزونى نمى يابد، مگر آن كه نياز مردم به او فراوان مى گردد؛ پس اگر كسى از تحمّل اين بار گران سرباززد، آن نعمت رو به زوال خواهد رفت.
تواضع و فروتنى
امام جواد عليه السلام مىفرمايد: «التَّواضُعُ زِينَةُ الْحَسَبِ» فروتنى زينت و شرافت حسب و نسب است.
«خيران خادم» مىگويد: در روزگار زندگانى امام جواد عليه السلام حج گزاردم و به سوى مدينه رفتم و داخل خانه امام شدم. آن حضرت را ديدم كه بر سكّويى ايستاده و جايى را كه بر آن مىنشيند فرش نكردهاند …چون هيبت زده و مدهوش شده بودم خواستم از غير پلكان به طرف سكّو بالا بروم كه امام به پلكان اشاره كرد. بالا رفتم و سلام دادم، آن حضرت پاسخ سلام مرا داد. آنگاه به من دست داد. من دست او را بوسيدم و بر صورتم گذاردم. جوادالائمه عليه السلام مرا با دست خود نشاند. و به خاطر حيرت و دهشتى كه بر من راه يافته بود، دست او را گرفتم و آن حضرت هم دست خويش را در دست من نهاده بود و چون آرام يافتم، دستش را رها كردم.
امام جواد عليه السلام كارها را خود انجام مىداد و تا حد امكان در كارهاى شخصى ازديگران كمك نمىگرفت. با اينكه داراى موقعيتى ممتاز بود و عنوان دامادى خليفه را داشت ولى با كمال خضوع وتواضع با قشرهاى پايين اجتماع معاشرت داشت و با غلامان و فقيران مىنشست.
بردبارى و مدارا
امام جواد عليه السلام درباره اهميت مدارا با مردم مىفرمايد: «مَنْ هَجَرَ الْمُداراةَ قارَنَهُ الْمَكْرُوه» كسى كه مدارا را ترك كند، (اين تركِ مدارا) او را به ناملايمات نزديك مى سازد.
و نيز درباره نشانه مدارا مىفرمايد: «مِن رِفْقِ الرَّجُلِ بِأَخِيهِ تَرْكُ تَوبيخِهِ بِحَضْرَةِ مَنْ يَكْرَهُ» از نشانههاى مدارا كردن آدمى نسبت به برادرش، ترك سرزنش او در حضور كسى است كه ناپسند مىدارد.
براى امام عليه السلام پارچههاى قيمتى فرستادند. در راه، دزد آنها را به سرقت برد. حمل كننده پارچهها ماجرا را به وسيله نامه به اطلاع آن حضرت رساند. حضرت به خط خويش مرقوم كرد: «انَّ انْفُسَنا و امْوالَنا مِنْ مَوَاهِبِ اللَّهِ الْهَنِيئَةِ وَ عَوارِيهِ المُسْتَوْدَعَةِ، يُمَتِّعُ بما مَتَّعَ مِنْها فِى سُرُورٍ وَ غِبْطَةٍ وَ يَأْخُذُ ما اخَذَ مِنْها فِى أَجْرٍ وَ حِسْبَةٍ. فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أجْرُهُ و نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذلِكَ.»
جان و مال ما از مواهب خوشايند الهى است كه همچون امانتى به ما سپرده شده است. آنچه در خوشى و سرور از آن بهره گرفته شده به ما فايده مىرسانند و آنچه از ما بگيرند، داراى مزد و پاداش است. بنابراين آن كه بىقرارى را بر صبر مسلّط گرداند، اجرش از بين مىرود و ما پناه بر خدا مىبريم از آن كه چنين گردد.
ج - رهنمودهاى اخلاقى- تربيتى
مراقبه دائمى
شخصى به امام جواد عليه السلام عرض كرد: مرا نصيحت فرما. امام فرمود: آيا مىپذيرى؟ آن شخص عرض كرد: بلى، امام فرمود:«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُون» صبر را پيشه خود ساز و با فقر بساز و از تمايلات نفسانى دورى كن و با هواى نفس مخالفت كن و بدان كه تو هيچگاه از چشم خداوند دور نمىشوى. حال دقت كن چگونه بايد باشى؟
تأخير توبه
«تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ اغْتِرارٌ وَ طُولُ التَسْوِيفِ حَيْرَةٌ وَالْاعْتِلالُ عَلَى اللَّهِ هَلَكَةٌ وَالاصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ امْنٌ لِمَكْرِ اللَّهِ (و لا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّه الَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ
تأخير در توبه موجب غرور مىگردد و ادامه گناه و امروز و فردا كردن سبب جرأت بر گناه و سرگردانى است. شرك به خدا و دورى از او سبب هلاكت مىشود. اصرار بر گناه موجب احساس ايمنى از مكر و تدبير حق در انتقام است ونبايد آدمى از مكر خدا غافل باشد؛ زيرا در قرآن مىفرمايد: «جز زيانكاران خود را از مكر (و مجازات) خدا ايمن نمىدانند!
نياز مؤمن
«الْمُؤْمِنُ يَحْتاجُ الى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفِيقٌ مِنَ اللَّهِ، وَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٌ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ» مؤمن به سه چيز نياز دارد: توفيق الهى، موعظه درونى و قبول نصيحت.انسان براى رشد و تكامل معنوى به سه عامل مهم نيازمند است:اول، توفيق ربانى؛ زيرا اگر خداوند انسان را توفيق ندهد و هدايت نكند سعادتمند نخواهد شد.دوم، واعظ درونى كه همان عقل نصيحت گر است و بايد هر لحظه انسان را تذكر دهد و عنان نفس اماره را داشته باشد كه خودسرى نكند.سوم، حالت نصيحت پذيرى داشته باشد تا نصيحت ديگران را قبول كند
تامل در بيان
امام جواد عليه السلام فرمود:«إِظْهَارُ الشَّيْءِ قَبْلَ أَنْ يُسْتَحْكَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ» آشكار كردن چيزى (كارى) پيش از استحكام آن موجب خرابى آن مى شود.
با حيوانات
على بن اسباط مى گويد: همراه ابوجعفر عليه السلام از كوفه خارج شدم. آن حضرت بر الاغى سوار بود در راه به گلهاى از گوسفندان رسيديم ناگهان گوسفندى كه مى چريد گله را ترك كرد و در حالى كه صدا را در گلو پيچانده بود نزد امام جواد عليه السلام آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: اين گوسفند از تو شكايت مى كند كه تو براو ستم مى كنى و همه شير او را مى دوشى و هنگامى كه غروب به خانه مى رود صاحبش شيرى در پستان آن نمى بيند. اگر از اين به بعد به اين حيوان ظلم نكنى كه هيچ وگرنه از خداوند مى خواهم كه عمر تو را كوتاه كند. چوپان گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّكَ وَصيُّهُ» پس ادامه داد از تو مى خواهم بفرماييد كه از كجا اين مطلب را فهميدى. امام جواد عليه السلام فرمود: ما خزانهدارعلم خدا، معدن حكمت او، وصى انبياء الهى و بندگان مكرّم خداونديم.
نمونه اي از مناظرات علمي حضرت
يكى از شيوه هايى كه امام جواد عليه السلام براى تثبيت امامت خود از آن بهره مى گرفت، صدور برخى فتواها بود كه زمينه شهادت امام را نيز فراهم نمود؛ از جمله فتوايى كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد:
«رُزقان» كه يكى از دوستان «ابى دُؤاد» است گزارش مى دهد كه روزى ابى دؤاد از مجلس معتصم - خليفه عباسى - برگشت، در حالى كه بسيار غمگين و افسرده بود. علت ناراحتى اش را از او جويا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال پيش مرده بودم. پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر آن چه از ابوجعفر(امام جواد عليه السلام) در مجلس معتصم بر سرم آمد! گفتم: جريان چيست؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه(معتصم) خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقيهان را جمع كرد و محمد بن على(امام جواد عليه السلام) را نيز فرا خواند، سپس از ما پرسيد: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دليل آن چيست؟ گفتم: چون منظور از «دست» در آيه «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ»از انگشتان تا مچ دست است.
گروهى از فقها نيز با من در اين رأى موافق بودند. سپس معتصم به محمد بن على(امام جواد عليه السلام) گفت: نظر شما چيست؟ او گفت: اينان در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود! معتصم گفت: به چه دليل؟ گفت: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى پذيرد: پيشانى، دو كف دست، دو سر زانو، دو انگشت بزرگ پا. بنابراين، اگر دست دزد از مچ قطع شود، دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد. همچنين خداى متعال مى فرمايد:«وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ للَّهِِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»و آنچه براى خداست قطع نمى شود. معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كنند و ما نزد حضار بى آبرو شديم.
اين شكست «ابى دؤاد» در صدور فتوا، موجب شد كه كينه امام جواد عليه السلام را به دل بگيرد. لذا نزد معتصم رفت و گفت: از باب خيرخواهى به شما مى گويم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت نبود، زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات مملكتى، فتواى ابوجعفر را بر فتواى ديگران ترجيح داديد. اين خبر ميان مردم منتشر شد و خود دليل قاطعى بر حقانيت او نزد شيعيان و تثبيت امامتش گرديد.
معتصم كه زمينه ابراز هر نوع دشمنى با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان «ابى دؤاد» تحريك شد و در صدد قتل امام برآمد.
شهادت امام جواد علیه السلام
معتصم كه مى ديد مكر و حيله هايش درباره امام جواد عليه السلام به خودش بازگشته و تدبيرش نتيجه عكس داده است، همان طرحى را كه پيشينيان او درباره نياكان و سلف صالح آن حضرت به كار گرفته بودند، يعنى به شهادت رساندن امام علیه السلام از راه خوراندن سم، در پيش گرفت.
دستگاه خلافت قبل از آن هم در پى مسموم كردن امام عليه السلام برآمد امّا تا آن زمان موفق به اجراى نقشه شوم خود نگشته بود.
«محمد بن قاسم» مىگويد: پدرم از «عمر بن فرج» شنيد كه مى گفت: از ابوجعفر چيزى را شنيدم (و ديدم) كه اگر برادرم محمد مى ديد كافر مىشد. پرسيدم: آن چيست؟
گفت: روزى در مدينه خدمت آن حضرت بودم، غذايى آوردند. امام جواد علیه السلام فرمود از آن غذا نخوريد، زيرا مسموم است. سپس دستور داد نانوا را احضار كردند. حضرت او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: به دستور چه كسى غذاى مرا مسموم كردى؟ او گفت:
فدايت شوم، به دستور فلانى.
آنگاه حضرت دستور داد غذاى مسموم را بردند و غذاى ديگرى آوردند.
معتصم اين بار كسى را براى اجراى اين توطئه انتخاب كرد كه يقين داشت به وسيله او به هدف پليد خود مى رسد و او مأمور و جاسوس ويژه دستگاه خلافت در اندرون خانه امام يعنى: «ام الفضل» دختر «مأمون» بود.
وقتى از سوى معتصم با دستيارى «جعفر بن مأمون» اين مأموريت به او پيشنهاد شد پذيرفت چه آن كه آنان نقطه ضعف او را مى دانستند و «ام الفضل» از ابتداىِ زندگى با آن حضرت ناراضى بود و در طول مدّت زندگى مشتركش با پيشواى نهم عليه السلام بارها شكايت و سعايت آن حضرت را نزد پدرش مأمون برده بود.
در تاريخ، منشأ كينه و دشمنى «امّ الفضل» نسبت به امام جواد عليه السلام، علاوه بر جنبههاى اعتقادى و سياسى دو چيز ذكر شده است:
يكى ازدواج امام نهم علیه السلام با «سَمانَهْ مغربيّه» مادر امام هادى عليه السلام و احترام و تجليل او و برترى دادن او بر «امّ الفضل» و ديگرى عقيم بودن وى.
«امّ الفضل» زهر دريافتى از معتصم را در انگور قرار داد و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و آن حضرت را مسموم ساخت. هرچند او پس از اين كه امام از آن انگورها خورد (به ظاهر) پشيمان شد و شروع به گريه كرد امّا به منظورِ پليد آنان جامه عمل پوشاند.
امام عليه السلام در آخر ذيقعده، سال 220 هجرى، در حالى كه 25 سال از عمر پربركتش مى گذشت به شهادت رسيد و پيكر پاكش در كنار نياى بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در قبرستان قريش در بغداد به خاك سپرده شد.
بارگاه ملكوتى اين دو پيشواى معصوم عليهما السلام هم اكنون به «كاظِمَيْن» معروف است و زيارتگاه و كعبه آمال شيفتگان حق و دوستداران مكتب امامت و ولايت است.
صلوات الله و سلامه علیه و علی آبائه و ابنائه
برگرفته از وبلاگ گوهرمعرفت(نوشته حجه الاسلام و المسلمین استادمحمد شاهرخ)
حضرت آیت الله مجتهدی (رحمت خدا بر ایشان باد) می فرمودند: حالا که آمده ای طلبه شده نیتت را درست کن،
یعنی نیتت باید خالص برای خدا باشد
نه اینکه حالا پدرت تو را مجبور کرده آمده ای و طلبه شدی،
یا اینکه پدر می خواهد بعد از خودش محراب از دست نرود تو را فرستاده طلبه شدی،
یا برای معافیت تحصیلی آمده ای، یا برای گرفتن شهریه آمده ای،
یا با خودت گفتی: حالا که پشت کنکور گیر کرده ایم برویم طلبه شویم،
یا از خانه بیرونت کرده اند آمده ای حوزه، یا بیکار بوده ای آمده ای سرگرم بشوی،
یا اینکه بخواهی رئیس بشوی یا مقامی یا شهرتی به دست بیاوری یا مرجع بشوی،
اینها هیچ فایده ندارد باید خالصِ خالص و برای خدا باشی.
بگو خدایا آمده ام آدم بشوم و بعد از این دست عده ای را بگیرم.
داستانهایی برگرفته از کتاب آداب الطلاب آیت الله مجتهدی تهرانی:
درخت گردو
شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و میگفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمیفهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار دادهای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بتههای کوچک! » همینطور که داشت با خدا درددل میکرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینیاش خون آمد. او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم میآمد!»
قاطر و آسیاب
شخصی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندمها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر میچرخید و آسیاب کار میکرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بستهای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمیکند». آن شخص دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا میفهمی؟» آسیابان گفت: «برو این پدر سوختهبازیها را به قاطر من یاد نده!»
سنگ قبر سلطان
سلطان محمود غزنوی برای خود قبری ساخت، تا زمانی که مرد آنجا دفنش کنند. وقتی میخواست روی سنگ قبرش آیهای از قرآن را بنویسد، از نوکرش پرسید: «چه آیهای را بنویسم بهتر است؟» نوکر جواب داد: این آیه از قرآن را بنویس: «هذه جهنم التی کنتم توعدون؛ این جهنمی است که همواره وعدهاش به شما داده میشد!»
بسم الله الرحمن الرحیم
اسرار رضوی (۲۳ ذی القعده الحرام روز زیارتی مخصوصه امام رضا علیه السلام )
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي، الامامِ التّقي النّقي، و حُجّتَّكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ، و مَن تَحتَ الثري، الصّدّيق الشَّهيد، صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً، زاكيَةً مُتَواصِلةً، مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه، كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.
امام رضا علیه السلام ميفرمايند: هر امامي پيماني بر گردن شيعيان و دوستانش دارد يكي از شرايط وفاي به عهد و نيكو ادا كردن آن، زيارت مزار آنان است. پس هركس با رغبت به زيارت آنان برود و زيارتشان كند و آن چه را كه امامان بدان رغبت داشتهاند تصديق كند، در روز قيامت امامان شفاعت كنندگانشان خواهند بود.
ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید شب را در این بهشت الهی سحر کنید
اما رضا علیه السلام می فر ماید: برای زیارت هیچ قبری بار سفر نبندید مگر برای زیارت قبور ما اهل البیت،آری بدانید من با زهر شهید خواهم شد،و محل دفنم در غربت خواهد بود، پس هر کس که برای زیارت من سفر کند دعایش مستجاب و گناهش آمرزیده و بخشیده خواهد شد.( عیون اخبار الرضا)
همان حضرت در جای دیگری می فرمایند: : در خراسان محلي است که در آينده محل آمد و رفت دستههاي ملائکه (در تمام شب و روز) تا پايان دنيا خواهد شد.
سئوال شد آن محل کجا است؟ حضرت فرمودند: آنجا در شهر طوس است باغي از باغهاي بهشت (و آنجا قبر من است) هر کس مرا در آن محل زيارت کند مثل کسي است که رسول خدا صلي الله عليه و آله را زيارت کرده باشد و خداوند ثواب هزار حج و هزار عمره قبول شده براي او مينويسد، و من و پدرانم در روز قيامت او را شفاعت ميکنيم.
شخصي به امام جواد عليهالسلام گفت: من بين زيارت امام حسين عليهالسلام و زيارت قبر پدر شما در خراسان متحير ماندم، نظر شما در تقدم و تأخر اين دو زيارت چيست؟ حضرت فرمودند: خود ميداني!
سپس حضرت به داخل خانه رفتند و در حالي که اشک مبارکشان بر گونهها جاري بود بيرون آمدند و فرمودند: زائران قبر
حضرت حسين عليهالسلام بسيارند اما زائران قبر پدرم در خراسان اندک هستند. در حديث ديگري فرمودند: علت تقدم زيارت پدرم بر زيارت سيدالشهداء آن است که امام حسين را همه زيارت ميکنند، اما فقط خواص از شيعيان به زيارت پدرم ميروند (همان)
به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام مروی است که فرمودند: هر کس قبر فرزندم،علی را در خراسان زیارت کند، برای او نزد حق تعالی ثواب هفتاد حج می باشد راوی عرض کرد: هفتاد حجّ مقبول؟
حضرت فرمودند:بلی،هفتادحج مقبول؛چه بسیارحج که قبول درگاه حق تعالی نباشد.هر کس او رازیارت کند،و یک شب نزد قبرشریفش بماند،چنان است که خدای متعال رادرعرش زیارت کرده است.راوی تعجب کردوعرض نمود:خدارادرعرش زیارت کرده باشد !؟
حضرت فرمودند: بلی،چون روز قیامت شود،چهار نفراز پیشینیان و چهار نفراز پسینیان برعرش الهی خواهندبود.حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام ازپیشینیان وحضرت محمد و علی و حسن و حسین علیهم السلام از پسینیان می باشند.
سپس در پای عرش الهی ریسمان می کشند، و زائران قبور ائمه علیهم السلام در کنار ما می نشینند. به درستی که درجۀ زائران قبر فرزندم، «علی» ازهمه بالاتر، و عطایش از همه بیشتر خواهد بود.
روشن هزار سینة سینا به نور او چشم هزار موسی عمران به طور او
صف بسته اند خیل رسل در حضور او دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او
روز بیست و سوم ماه ذی القعدة الحرام بنابر روایات روز زیارت خاص مولی و امام علی بن موسی الرضا علیه السلام است.
سید بن طاوُس رحمة الله علیه در کتاب شریف اْقْبالِ می فرماید : وَ رَاَیْتُ فى بَعْضِ تَصانیفِ اَصْحابِنا الْعَجَمِ رِضْوانُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَنَّهُ یُسْتَحَبُّ اَنْ یُزارَ مَوْلینا الرِّضا عَلَیْه السَّلامُ یَوْمَ ثالِثٍ وَعِشْرینَ مِنْ ذِى الْقَعْدَةِ مِنْ قُرْبٍ اَوْ بُعْدٍ بِبَعْضِ زیاراتِهِ الْمَعْرُوفَةِ اَوْ بِما یَکُونُ کَالزِّیارَةِ مِنَ الرِّوایَةِ بِذلِکَ ( مفاتیح الجنان )
( من در برخى از کتابهاى علماى شیعه غیر عرب رضوان الله علیهم دیدم که نوشته بود مستحب است زیارت مولاى ما حضرت رضا علیه السلام در روز بیست و سوم ماه ذى قعده از دور و نزدیک بوسیله برخى از زیارتهاى معروف آن حضرت یا بدان چه مانند زیارت باشد از روایاتى که در این باره رسیده است )
که البته بنابر برخی از روایات این روز، مقارن با روز شهادت امام رضا علیه السلام هست.
اما بیش از آنچه در روایت آمده، سیره مستمره علمای شیعه و بزرگان از عرفا و عالمان ربانی بر این زیارت است که هر ساله آن را به شاگردان و تلامذه خود سفارش می کردند و در این میان سیدنا الاستاد علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف بر این معنا تاکید فروان داشتند.
حضرت علامه طهراني رضوان الله تعالی علیه در خصوص زيارت مخصوصه مولانا ابي الحسن الرضا عليه السلام در روز ۲۳ ذي القعده می فرمودند: برای روز بیست وسوم ذی القعده هر كسی از اولیاء، از هر نقطۀ دنیا خود را به مشهد میرساند .
در هر که بنگری به غمی از تو مبتلاست یک دل ندیده ام که زعشقت خراب نیست
و باز می فرمودند: برای زیارت امام رضا علیه السلام، در این روز اگر از آن نقطۀ كرۀ زمین، روی یخ، به صورت سینه خیز، انسان به مشهد بیاید، كار زیادی نكرده است.
صفت باده عشق ز من مست مپرس ذوق این می نشناسی بخدا تا نچشی
و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام، شخصی به علامه طباطبایی رحمة الله علیه که اصلاً اذن نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد عرض کرد: از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم. علامه فرمود: زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است!
حضرت علامه طهرانی می فرمودند: افرادی که در سایر بلاد هستند برای این زیارت مخصوصه به مشهد مشرف شوند و لو به اندازه یک سلام.
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست چندان که شد نگه به نگه آشنا، بس است
معلوم مي شود كه اين روز شريف، از نظر اولياي الهي روز خاصي است و زيارت حضرت علي بن موسي الرضا عليه آلاف التحية و الثناء به طور خاص در آن وارد شده است و قطعا اسراری دارد که ما بیش از این از سیدنا الاستاد نشنیده ایم.
علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرمودند: همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیهالسلام محسوس است.
آفاق را گردیده ام مهر بتان ورزیده ام خوبان بسیار دیده ام اما تو چیز دیگری
و در نقلی دیگر، بیان میکردند: همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.
دستی که دست لطف خدا می شود تویی شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی
و نیز میفرمودند: انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.
تو به صد آینه ازدیدن خود سیر نئی من به یک چشم زدیدار توچون سیرشوم؟
خيلي ها فكر مي كنند وقتي به زيارت مشاهد مشرفه مي روند بايد كارهاي عجيب و غريب انجام بدهند و مثلاً آنقدر شور و حال بگيردشان تا ديوانه وار بچرخند و بگردند يا سر و سينه چاك بدهند و … اما از اين غافلند كه محضر امام عليه السلام محضر خداست . محضر امام محل عرض نياز و تواضع و خاكبوسي است . موقع عتبه بوسي و اظهار عجز است . موضع جمع آوري بركات و رحمت و توجهات است . قلب امام سلام الله عليه قلب عالم است . هدايتگر امورات كون و مكان است . بايد به ساحت ولايت توجه كرد و از توجه به غير امام جداً خودداري كرد . در حرم امام هشتم عليه السلام فقط بايد با آن امام عطوف و رئوف كه مهربانتر از مادر است و يارترين يار و مونس شفيق است تكلم كرد . بايد دستها را بلند كنيم و خالي بودن شان را نشان بدهيم . تمامي عرفا و صلحا و ابرار اينجا ناچيزند .
فقیر و خسته به درگاهت آمده ام رحمی که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
باید خوب گدایی کرد
ماه خندید به کوتاهی شور و شعفم دست بردم به تمنا و نیامد به کفم
کشش ساحل اگر هست، چرا کوشش موج؟ جذبهی دیدن تو میکشد از هر طرفم
راه تردید مسیر گذر عاشق نیست چه کنم با چه کنمهای دل بی هدفم؟
پدرانم همه سرگشتهی حیرت بودند من اگر راه به جایی ببرم ناخلفم
آنهايي كه دنبال راه خدا هستند و شعله اي در دلشان روشن شده نبايد از در زدن خانه امام رضا عليه السلام سير شوند يا نااميد بشوند .
یک بار علامه طباطبایی میخواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! فرمودند: خوب، من هم یکی از شلوغها! و رفتند. مردم هم که ایشان را نمیشناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: چطور بود؟ فرمودند: خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم!
تو به صد آینه ازدیدن خود سیر نئی من به یک چشم زدیدار توچون سیرشوم؟
حضرت آگاه به همه امور هستند و نيت هاي ما را مي دانند . محال است تو با صدق نيت و عمل خالص جلو بروي و جوابت را ندهد . محال است . ممكن است دير يا زود شود كه آن هم حكمتي دارد اما محال است كسي دست خالي برگردد، محال است.
گاهی از محضر سیدنا الاستاد علامه طهرانی التماس دعا درخواست میشد میگفتند: بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کاره ای نیستیم؛ همه چیز آنجاست!
هيچ کس جاي مرا ديگر نمي داند کجاست آنقدر در عشق او غرقم که پيدا نيستم
بارها افراد برای دستگیری خدمتشان می رسیدند می فرمودند: بروید خدمت حضرت و از ایشان بخواهید و بسیار شاهد بودیم که خدمت حضرت مشر ف می شدند وقتی بعد از زیارت برمی گشتند علامه با آغوش باز ایشان را می پذیرفتند. و این غیر از موارد عدیده ای بود که خود حضرت به افرادی نام و آدرس سیدنا الاستاد را بیان می کردند و می فرمودند که خدمت فلانی بروید.
همه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد
مرحوم حداد به آن رفیق سلوکی فرموده بودند: که تو همه اش مکه می روی کربلا می روی کی به سوی خدا می روی
پس مشهد نرویم محضر امام رضا علیه السلام برویم محضر خدا برویم البته محضر خدا هستیم محضر امام رضا علیه السلام هستیم فقط این حقیقت را ادراک کنیم و یقین کنیم یقین که آمد همه چیز درست می شود
حجت الاسلام معزّی نقل میکند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحنهای حرم رضوی علیه السلام قدم میزدم و به بارگاه امام مینگریستم اما داخل رواقها و روضه نمیرفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانههایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود:
«حاج شیخ حسن! چرا وارد نمیشوی؟! » نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت میکشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود: «طبیب برای چه مطب باز میکند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد علیهم السلام است. داخل شو که امام رضا علیهالسلام طبیب الأطباء است.
گفته بودی که طبیب دل بیمارانی پس طبیب دل من باش که بیمار توام
افرادی که این توفیق زیارت را پیدا می کنند بدانند از همان بدو حرکت از منزل وائر هستند لذا باید با حال مراقبه باشند از حرف های بیهوده پرهیز کنند اگر بتوانند این سفر و زیارت را با چند نفر از بندگان مومن و خالص و اهل ولاء و محبت انجام دهند بسیار بهتر است هنگام زیارت غسل زیارت بسیار مستحب است مقداری از راه را پیاده طی کنند و به این طرف و آن طرف نگاه نکنند و هدف فقط زیارت باشد ذکر لا اله الا الله خوب است در حرم زیارت جامعه کبیره و یا زیارت امین الله و بعد دو رکعت نماز خاص حضرت خوانده شود و طولانی نشستن در حرم خیلی سفارش نشده است چرا که از شوق زیارت می کاهد با حال اشتیاق حرم را ترک کنند و برای تشرف بعدی خود را آماده کنند
بعضی از بزرگان سفارش می کردند خوب است سه روز قبل از زیارت روزه گرفته شود تا حال انقطاع از تعینات و تعلقات و از طرفی طهارت و صفای باطن حاصل گردد.
درمان ما که سوخته ایم از فراق می چون داغ لاله در دل ساغر نشستن است
اللهم صل علی محمد و آل محمد