• تماس  

ملکوتی از حج

20 مهر 1392 توسط توکلی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ملکوتی از حج ( کیفیت حجّ و عمره‏‌هاى رسول خدا صلی الله علیه و آله )

كيفيت حركت رسول خدا در سفر حجة الوداع‏

 

ابن جوزى ابو الفرج گويد: از حضرت جعفر بن محمد از پدرش عليهما السلام روايت است كه: از جابر بن عبد الله انصارى پرسيدم كه حج رسول خدا را براى من بيان كن!

 

جابر گفت: رسول خدا مدت نه سال كه در مدينه درنگ نموده بود، حج نكرد، و پس از اين مدت در سال دهم اعلان فرمود كه رسول الله در اين سال قصد حج دارد. افراد بشر بسيارى به مدينه روى آوردند و همگى مى‏خواستند به رسول خدا اقتداء و ايتمام كنند، و عمل خودشان را عينا طبق عمل آن حضرت قرار دهند.

 

جابر گويد: ما با رسول خدا از مدينه بيرون آمديم تا به ذو الحليفه رسيديم، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد آنجا دو ركعت نماز گزارد و سپس سوار ناقه قصوا شد، و چون ناقه، آن حضرت را در ميان بيابان آورد، من نظر كردم ديدم: تا جائى كه سوى چشم من مى‏بيند، در جلوى آن حضرت سواره و پياده است، و در طرف راست آن حضرت اينچنين است، و در طرف چپ او اينچنين است، و در طرف پشت سر اينچنين است.

 

پس رسول خدا صدا به كلمه توحيد گشود و زبان باز كرد: لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، ان الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك. (1)

 

آنگاه مى‏بينيم: اين حاكم بر دل‏ها، و مسيطر بر قلوب، و مهيمن بر ارواح‏ كه اين سيل عظيم از انبوه جمعيت را پروانه‏وار به دور خود جمع كرده، و چون شمع در عشق جمال لا يزالى در احتراق آورده است، خود بر روى شتر سرخ مويى سوار شده كه فقط يك جل كهنه و فرسوده بر روى آن شتر انداخته شده است، و با خود فقط يك قطيفه دارد، كه از شدت كهنگى، الياف برجسته آن سائيده شده، و از بين رفته، و معلوم نيست كه چهار درهم ارزش داشته باشد.

 

ابن كثير دمشقى از حافظ ابو بكر بزار با سند خود از انس آورده است كه: ان النبى صلى الله عليه [و آله‏] و سلم حج على رحل رث و تحته قطيفة و قال: حجة لا رياء فيها و لا سمعة (2)

 

«رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم حجّ خود را بر روى جلى كهنه و فرسوده بجاى آورد، و زيرانداز او فقط يك قطيفه بود، و مى‏فرمود: اين حجى است كه در آن ريا و خودنمائى و شهرت طلبى نيست».

 

و حافظ ابو يعلى موصلى از انس آورده است كه قال: حج رسول الله صلى الله عليه [و آله‏] و آله و سلم على رحل رث و قطيفة تساوى- اولا تساوى- اربعة دراهم، فقال: اللهم حجة لا رياء فيها. (3)

 

«رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم، حج كردند بر روى پلاس كهنه و بى ارزشى، و بر روى قطيفه‏اى كه ارزش آن چهار درهم بود- يا چهار درهم ارزش نداشت- و مى‏گفت: بار پروردگارا اين حجى است كه در آن خودنمائى نيست».

 

بايد دانست كه همين رسول اللهى كه بر روى پلاس كهنه و قطيفه بى ارزشى حج مى‏كند، براى هدى و قربانى در راه خدا و اطعام مساكين و مستمندان با خود صد شتر مى‏برد، و همه را نحر مى‏كند، و به فقرا و مستمندان تقسيم مى‏كند، و به امير المؤمنين مى‏فرمايد: حتى پوست و جل شترها را به قصاب مده! و همه را در راه خدا انفاق كن! اين است مقتداى ما.

 

و لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الآخر و ذكر الله كثيرا. (4)

 

اما اغنياى ما كه حج مى‏كنند از كشتن يك گوسفند در منى تجاوز نمى‏نمايند، و بنده به خاطر ندارم و نشنيده‏ام كه كسى از همكيشان ما در منى شتر كشته باشد، با آنكه مخارج اياب و ذهاب، سنگين و ثروت نيز در درجه بالا باشد.

 

اعتراض عايشه به رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم‏

 

در «سيره حلبيه» آورده است كه بعضى نقل كرده‏اند كه شتر عائشه تندرو و سريع السير بود، و بارش سبك. ولى شتر صفيه (يكى ديگر از زوجات رسول الله) كند رو بود، و بارش سنگين. فلهذا پيوسته شتر صفيه از قافله عقب مى‏ماند.

 

و بنابراين حضرت رسول الله دستور دادند كه بار صفيه را بر شتر عائشه گذاردند، و بار عائشه را بر شتر صفيه. و چون چنين كردند، رسول خدا براى استمالت و عطف خاطر عائشه به نزد او آمدند و گفتند: يا ام عبد الله! بار تو سبك بود و شتر تو سريع السير! و بار صفيه سنگين بود و شتر او بطى‏ء السير! و بدين جهت موجب كندى حركت قافله بود، كه ملاحظه مى‏كرديد، و بجهت هماهنگى با شتر صفيه، قافله از حركت مى‏ماند، و ما بار تو را بر شتر او، و بار او را بر شتر تو نهاديم تا تعادل برقرار شود، و قافله بتواند به سير خود ادامه دهد!

 

عائشه گفت: تو چنين مى‏انديشى كه رسول خدا هستى؟!

 

حضرت گفتند: يا ام عبد الله! آيا تو در شك هستى كه من رسول خدا هستم؟!

 

عائشه گفت: پس چرا حالت اينطور شده است كه عدالت نمى‏كنى؟!

 

عائشه مى‏گويد: در ابو بكر پدرم حدت و تندى بود، و سيلى بر چهره من زد، و رسول خدا ابو بكر را ملامت كردند كه چرا سيلى زدى؟!

 

ابو بكر گفت: مگر نشنيدى كه چه گفت؟!

 

رسول خدا فرمود: دعها فان المراة الغيراء لا يعرف اعلى الوادى من اسفله. (5)

 

«او را به حال خود بازگذار! چون زن شخصيت طلب، بالاى وادى و بيابان را از پائين آن تميز نمى‏دهد و فرق نمى‏گذارد

 

و از احمد بن حنبل با اسناد خود از اسمآء بنت ابى بكر آورده‏اند كه: چون فرود آمدند در مكانى كه آن را عرج مى‏گفتند، شترى كه بر روى آن توشه سفر رسول الله بود گم شد، و بر روى آن شتر توشه سفر ابو بكر نيز بود. و نگهبان آن شتر، غلام ابو بكر بود.

 

ابو بكر به غلام خود گفت: شترت كجاست؟! غلام گفت: ديشب آن را گم كرده‏ام!

 

ابو بكر در حالتى كه عصبانيت و حدت بر او چيره شده بود، گفت: يك عدد شتر، تو آن را هم گم مى‏كنى، و شروع كرد با شلاق و تازيانه به غلام خود زدن، و رسول خدا مى‏گفت: نگاه كنيد به اين محرم و ببينيد در حال احرام چه مى‏كند؟! و خود رسول الله تبسم مى‏كرد و زياده بر اين چيزى نگفت. (6)

 

بعضى از اصحاب چون آگاه شدند كه زامله رسول الله (شتر با بار توشه) گم شده است قدرى حيس آوردند (غذائى كه با آرد و روغن و خرما تهيه مى‏كنند) و در مقابل آن حضرت گذاردند. حضرت به ابو بكر كه به شدت به غلام غيظ كرده بود، فرمودند: اى ابو بكر آسان بگير بر خود! كار نه به دست ماست و نه به دست تو! و اين غلام بسيار مراقب و مواظب بود و اهتمام داشت كه شتر گم نشود.

 

و اينك اين غذاى طيب و پاكيزه را خداوند آورده است، و اين بجاى آن غذائى است كه با زامله بود.

 

حضرت رسول الله و ابو بكر و هر كس كه با آن دو نفر بودند، از آن غذا خوردند، و همگى سير شدند. و در اينحال صفوان بن معطل كه وظيفه او دنباله‏دارى قافله بود، آمد و شتر گم شده را آورد كه بر روى آن زامله و توشه بود، و آن شتر را در منزلگاه رسول الله خوابانيد.

 

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ابو بكر گفتند: حالا نظر كن و ببين آيا از متاع تو چيزى مفقود شده است؟!

 

ابو بكر گفت: چيزى گم نشده است مگر يك قعب (كاسه بزرگ) كه با آن‏ آب مى‏خورديم!

 

غلام گفت: آن قعب با من است، و گم نشده است.

 

چون خبر گم شدن زامله رسول الله به سعد بن عبادة و فرزندش قيس بن سعد رسيد، ايشان براى رسول الله زامله و توشه سفر كامل آوردند، و هر كدام از آن دو پدر و پسر گفتند: يا رسول الله چنين خبردار شديم كه: زامله شما گم شده است، و اينك اين توشه سفر به جاى توشه گم شده باشد!

 

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: خداوند توشه ما را به ما رسانيد! شما توشه خود را برداريد و برگردانيد! خداوند به هر دو نفر شما بركت دهد! (7) (8)

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

محمد شاهرخ

 

پی نوشت ها:

 

(1)    «الوفاء بأحوال المصطفى» ج 2، ص 209؛ و «طبقات» ابن سعد ج 2، ص 177؛ و «كافى»، فروع، ج 4، ص 250.

 

(2)    «البداية و النهاية» ج 5، ص 112 و ص 113؛ و در «سيره حلبيّه» ج 3، ص 290 برهان الدين حلبى شافعى آورده است؛ و «طبقات» ابن سعد ج 2، ص 177.

 

(3)     همان مصدر

 

(4)     آيه 21، از سوره 33؛ أحزاب: «بتحقيق كه از براى شما در اقتداى شما به رسول خدا مادّه تأسّى و الگوى خوبى است، براى آن كسى كه اميد خدا و روز قيامت را داشته باشد و ياد خدا را بسيار كند».

 

(5)   « سيره حلبيّه» ج 3، ص 293.

 

(6)   «البداية و النّهاية» ج 5، ص 113.

 

(7)   «سيره حلبيّه» ج 3، ص 293

 

(8)   اقتباس از امام شناسى علامه طهرانی، ج‏6، ص: 38

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: انوار عترت لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم...

موضوعات

  • همه
  • انوار قرآن
  • انوار عترت
  • مقام معظم رهبری
  • پارسایان
  • سبک زندگی اسلامی
  • کلام بزرگان
  • آداب الطلاب
  • نکات اخلاقی
  • احکام
  • یار مهربان(معرفی کتاب)
  • دانستنی ها
  • مقالات عمومی
  • یادداشت ها
  • دلنوشته
  • مناسبت ها
  • همه
  • نقش زنان در فرهنگ سازی حادثه عاشورا
  • دهه فجر

ذکر ایام هفته

ذکر روزهای هفته

اوقات شرعی

وبلاگکد اوقات شرعیاوقات شرعی اراک

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی

همراه با قرآن

آیه قرآن تصادفی

کد دانشنامه مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

وصیتنامه شهدا

وصیت شهدا

مراجع معظم تقلید

خبرنامه

غیبت امام زمان...

کد برای وبلاگ بلاگفا :: قالب وبلاگ :: کد آهنگ وبلاگکد ثاینه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگحب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل

جستجوی گوگل

در كل اينترنت
در اين سايت
ميان صفحات فارسي


<

لحظات انتظار

ساعت فلش مذهبی

پخش زنده اماکن متبرکه

پخش زنده حرم

کدموس

دوست قرآني

برو بالا


Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب

آمار بازدید

کد آمارگیر

کد وضعیت یاهو

یاهو-بلاگفا-یاهو-وبلاگ

ذکر صلوات

بارش مهدی

رهبرم

دهه فجر

کد لوگو حمایتی دهه فجر

  • تماس