گوشت برادر مرده خوردن ندارد!
وانما ینبغی لاهل العصمة والمصنوع الیهم فی السلامة ان یرحموا اهل الذنوب والمعصیة والمعصیة ، ویكون الشكر هوالغالب علیهم والحاجز لهم عنهم ، فكیف العائب الذی عاباخاه وعیره ببلواه !اما ذكر موضع ستر الله علیه من ذنوبه [مـ] ما هو اعظم من الذنب الذی عابه به ! وكیف یذمه بذنب قد ركب مثله ؟! فان لم یكن ركب ذلك الذنب بعینه فقد عصى الله فیما سواه، مما هُو أَعْظَمُ مِنْهُ، وَایْمُ اللهِ لَئِنْ لَمْ یَكُنْ عَصَاهُ فِی الْكَبِ وَعَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ، لجُرْأتُهُ عَلَى عَیْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ!
یَا عَبْدَ اللهِ، لاَ تَعْجَلْ فِی عَیْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَلاَ تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِیرَ مَعْصِیَةٍ، فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَیْهِ؛ فَلْیَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْبِ نَفْسِهِ، وَلْیَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلاً لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِیَ بِهِ غَیْرُهُ. (نهج البلاغه خطبه140)
از سخنانى است كه امام(علیه السلام) در مورد نهى از غیبت مردم فرموده:
سزاوار است كسانى كه از عیوبى پاكند و از آلودگى به گناهان سالمند، به گناهكاران و اهل معصیت ترحم كنند، همواره در سپاس و شكر خداوند باشند، و این سپاس، آنان را از پرداختن به عیبجوئى دگران مانع گردد. چرا و چگونه آن عیبجو عیب برادر خویش را مىگیرد و او را به بلائى كه گرفتار شدهاستسرزنش مىكند؟مگر به یاد ستر و پوششى كه خداوند بر گناهان او افكنده نیفتاده؟
و توجه ندارد كه خداوند بر بزرگتر از گناهى كه بر دگران عیب مىگیرد در مورد او پوششافكنده است؟ چگونه دیگرى را بر گناهى مذمت مىكند كه خود همانند آن را مرتكب شده؟
و اگر به آن گناه آلوده نشده(شاید) معصیت دیگرى كرده، كه از آن بزرگتر استبه خداسوگند حتى اگر خداوند را در گناهان بزرگ عصیان نكرده، و تنها گناه صغیره انجام داده، همین جراتش بر عیبجوئى مردم گناه بزرگترى است!
اى بنده خدا! در عیب و مذمت هیچكس بر گناهش عجله مكن شاید خداوند او را آمرزیدهباشد. و نیز بر گناه كوچكى كه خود انجام دادهاى ایمن مباش شاید به خاطر آن كیفر بینى، بنابراین هر كدام از شما كه از عیب دگران آگاه است به خاطر آنچه از عیب خود مىداند بایداز عیبجوئى دگران خوددارى كند، و شكر و سپاس این موهبت كه او از این عیوب پاك است، وى را مشغول دارد!
در این خطبه امام(علیه السلام) از «غیبت» و عیبجوئى دیگران نهى كرده و دستور دادهاست: پیش از آن باید متوجه عیوب خود بود، در اینجا بحث كوتاهى درباره غیبت لازم به نظر مىرسد كه باید به آن اشاره نمود:
«غیبت» عبارت از ذكر و یادآورى نقاط ضعف و معایب پنهانى دیگران است كه اگر بشنوند ناراحت شوند، خواه مربوط به جنبههاى دینى، اخلاقى، روحى و اجتماعى باشد، یا مربوط به جهات جسمى اعم از قیافه، اعضاى بدن و نیروهاى جسمى و یا طرز حركات و رفتار و یا مربوط به متعلقات انسان اعم از زن و فرزند،لباس و خانه و…
و این كار چه با زبان گفته شود یا با نوشتن انجام گیرد و یا با اشاره و تقلید در آوردن باشد همه غیبت محسوب مىشود.
غیبت به صریح آیه 12 سوره «حجرات» تحریم شده، چنانكه مىفرماید: «لا یغتب بعضكم بعضا ا یحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا… » «هیچكدام از شما نباید غیبت دیگرى كند، چه اینكه این عمل غیر انسانى همچون خوردن گوشت برادر مرده خود است».
قرآن غیبت را چنین معرفى مىكند، بدیهى است آدم خوارى آن هم به این صورت، زنندهترین عملى است كه ممكن است از كسى سر بزند.
و در احادیث اسلامى مىیابیم كه پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم «غیبت»را با ایمان سازگار نمىداند آنجا كه مىخوانیم:
«یا معشر من آمن بلسانه و لم یۆمن بقلبه لا تغتابوا المسلمین و لا تتبعواعوراتهم»:
اى گروهى كه بزبان ایمان آورده ولى با دل نه، غیبت مسلمانان نكنید و از امور پنهانى آنها جستجو ننمائید.
«براء بن عازب» مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را آنقدر بلند فرمود كه دختران درون خانهها شنیدند.
و نیز«امام صادق(علیه السلام)» آن را در ردیف اشاعه فحشاء كه قرآن وعده عذاب بر آن داده است ذكر فرموده است آنجا كه مىفرماید:
«من قال فى مۆمن ما راته عیناه و سمعته اذناه فهو من الذین قال الله:ان الذینیحبون ان تشیع الفاحشة فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم» كسى كه درباره مۆمنى آنچه دیده و شنیده بگوید وى از كسانى است كهخداوند درباره آنها فرموده: «آنان كه دوست دارند مفاسد بین مۆمنان شایع گردد براى آنها عقاب دردناكى است».
و طبق حدیثى كه «جابر» و «ابو سعید خدرى» از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل كردهاند «غیبت» از اعمال منافى عفت مفسدهاش شدیدتر است، چنانكه مىفرماید:
«الغیبة اشد من الزنا» غیبت از زنا بدتر است»!
و نیز مىخوانیم كه: «غیبت» مانع قبول اعمال است، چنانكه «معاذ» از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل مىكند: «اعمال بندگان با درخشش خاصى به آسمان بالا مىرود ولى آن را بر مىگردانند و بر صاحبش مىزنند و فرشتهاى مىگوید: امرنى ربى ان لا ادع عمل من یغتاب الناس یتجاوز الى ربى: پروردگارم فرمان داده كه نگذارم اعمال نیك غیبت كنندگان بسوى پروردگار بالا برود»!
مفاسد فردى و اجتماعى غیبت
غیبت مفاسد بزرگى از نظر اجتماعى دارد، زیرا اگر این گناه رواج پیدا كند، روح اخوت و اتحاد و صمیمیت را بر باد مىدهد،و در اجتماعى كه روح برادرىاز بین برود تمام اركان آن متزلزل مىگردد.
و نیز در بسیارى از موارد موجب گسترش عداوت و كینه و بالاخره خصومتو دشمنى سخت میشود.
از شخصیت و احترام افراد مىكاهد و با از میان رفتن روح احترام روحوحشت از گناه كاسته مىشود،چه بسیارى هستند كه به خاطر ملاحظات اجتماعىاز بسیارى گناهان دورى مىگزینند…
از نظر اقتصادى نیز زیانهاى غیر قابل جبرانى براى اجتماع در بر خواهدداشت زیرا اعتبار افراد و اعتماد مردم به یكدیگر از نظر اقتصادى بیش از سرمایههاىاجتماعى،در پیشبرد اجتماع مۆثر است و بدون آن فعالیتسرمایهها بسیاركم خواهد بود.
و از نظر فردى یك ظلم آشكار و تجاوز به حقوق دیگران است و چون اینگناه از یك سلسله انگیزههاى زشت اخلاقى سر چشمه مىگیرد تكرار آن موجبتقویت و تحكیم آن صفات مذموم در انسان مىگردد.
چرا انسان غیبت مىكند؟
مهمترین انگیزههاى«غیبت»چند چیز است:
1-خاموش ساختن شعله كینه و انتقام: براى این كار راهى آسانتر از غیبتبراى ریختن آبروى طرف نمىیابند.
2-حسادت: حسود، طالب زوال نعمت از محسود است و براى از بین بردنحیثیت او نقاط ضعف او را بازگو مىكند.
3-براى تبرئه خود: یعنى با ذكر معایب دیگران عمل خود را موجه و سادهجلوه مىدهد و مىگوید: فلانى و فلانى هم این عمل را انجام مىدهند.
4-تفریح و سرگرمى: هنگامى كه با دوستان نشستهاند براى گرم كردنمجلس به ذكر معایب دیگران مىپردازند كه خود را خوش مشرب نشان دهند!.
5-تحریك غریزه كنجكاوى: این غریزه است كه با اصرار،انسان را به فاشساختن نقاط ضعف افراد مختلف تحریك مىنماید و شاید حلاوت غیبت در ذائقهها بهخاطر همین جهت است.
6- ترس از مذمت: در جائى كه احساس مىكند ممكن استشخصى مىخواهد نزد بزرگىمذمتش كند،او جلوتر به ذكر نقاط ضعف طرف،مبادرت مىكند تا طرف را ازچشم وى بیندازد كه به حرفش اعتنا نكند.
7-براى مباهات و حب ریاست: به این طریق كه بنماید دیگرى در این جهتضعیف است و خود را قوى جلوه دهد و اظهار فضل كند.