ملکوتی از وداع با ماه رمضان
زمان و مكان و ساير چيزهايى كه از قبيل حيوانات نيستند، گرچه در اين عالم و به اين شكل درك و شعورى ندارند ولى تمام آنها در بعضى از عالم هاى بالاتر، داراى زندگى، درك، توانايى سخن گفتن و بيان نمودن و دوستى و دشمنى میباشند. و روايات بسيارى كه درباره احوال عالم برزخ و قيامت رسيده و نيز مكاشفات اهل مكاشفه اين مطلب را ثابت میكند.
تمام موجودات اين عالم، قبل از بوجود آمدن، در عوالم ديگرى بوجود آمدهاند و موجودات در هر عالمى شكل و خصوصياتى مخصوص به آن دارند كه با شكل و خصوصيات اين عالم فرق میكند.
يكى از خصوصياتى كه بعضى از عالم هاى برتر دارند، اين است كه تمام موجودات آن زنده بوده و داراى شعور می باشند و شايد اين آيه هم اشاره به همين مطلب داشته باشد: ( و همانا سراى آخرت بهترين زندگى است. زيرا فقط سراى آخرت را زندگى ناميده است. )
رواياتى كه درباره سخن گفتن ميوه ها در بهشت و خوشحال شدن تخت و سرور او بخاطر تكيه زدن مؤمن بر آن وارد شده است نيز دلالت بر حيات موجودات در عالم آخرت دارد و حتى بعضى از روايات دلالت بر سخن گفتن زمين با مؤمن و كافر دارد.
سخن گفتن سنگريزه در دست رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه از معجزات آن بزرگوار است نيز از همين قبيل است، زيرا سخن گفتن آن در ملكوتش می باشد. و اعجاز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقط در رسانيدن سخن گفتن با زبان ملكوتى او به گوش مردم اين جهان است.
حتى تمام معجزاتى كه پيامبران و اولياء از خود بروز داده اند، از قبيل به سخن واداشتن جمادات و زنده كردن آنها، از همين قبيل است.
زندگى عصاى موسى علیه السلام و پرنده عيسى علیه السلام يك زندگى ملكوتى و بر اهل اين عالم پوشيده بود و زمانى كه خداوند لازم ديد اين زندگى را براى مردم آشكار نمود.
زمان نيز در بعضى از عوالم خود زنده و داراى شعور است. پس وداع با او و مخاطب ساختن او در عالم خودش چه اشكالى دارد مهم اين است كه وداع كننده بايد در اظهار غم و اندوه هنگام وداع راستگو باشد، تا مبادا با دروغ و نفاق در چنين زمان گرانقدرى اين ماه را به پايان برساند، گرچه چنين صداقتى فقط براى كسانى تحقق پيدا می كند كه با اشتياق و علاقه نه با نارضايتى و زحمت اين ماه را بسر برده باشند.
بطور كلى غم در ماهيت وداع وجود دارد، و فقط كسى غمگين می شود كه به همراه وداع كننده خود علاقمند باشد و چنين كسى نه تنها با او مخالفت نمی كند، بلكه آنچه را كه مورد علاقه اوست بجا می آورد.
بنابراين اگر از آمدن ماه رمضان و روزه و عبادت هاى آن خوشحال باشى و به آن علاقمند بوده و نسبت به انجام اعمالى كه در اين ماه وارد شده، با توجه و در اين جهت جدى و به كرامت، فضل و فايده آن آنگونه كه بايد معتقد باشى، طبيعى است كه از جدايى آن غمگين شده و بسر آمدن آن براى تو سخت است. و در چنين صورتى اگر بگويى: السلام عليك من قرين جلّ قدره موجودا و افجع فراقه مفقودا،( سلام بر تو كه همراهى و وجودت گرانقدر و نبودن و جداييت فاجعه است)، راستگو خواهى بود. و نيز اگر در مناجات با پروردگار خود بگويى: نحن مودعوه وداع من عز فراقه فغمنا، و اوحش انصرافه عنا فهمنا ( ما با او مانند كسى كه جدايى از او سخت و رفتن او موجب وحشت است، وداع كرده و غمگين شديم.)، گفتار تو صادقانه خواهد بود. ولى اگر خدایی ناکرده اين ماه براى تو سخت بوده و با سختى روزه و عبادتهاى آن را انجام داده باشى از باقى ماندن آن ناراحت باشى و در پايان ماه با چنين سخنانى با اين ماه وداع كنى، ماه رمضان تو را دروغگو خواهد دانست و در جواب تو می گويد: از سخنانت خجالت نمی كشى، به همراهى من راضى نبودى و من براى تو سخت بودم، به خيرات و هدايا و تحفههايى كه براى تو بود بی اعتنايى می كردى و با اشتياق و رغبت به استقبال من نيامدى، با انس و علاقه مرا همراهى نكرده و مشتاق تمام شدن و جداييم بودى و اكنون در قلبت از جدايى من خوشحال ولى با زبانت اظهار غم و اندوه می نمايى. در اين صورت اگر خداوند در جواب مناجات از تو روى گردانده يا بخاطر دروغ گفتن و كوچك دانستن جناب قدسش تو را مجازات نمايد، چه حالى خواهى داشت اگر از مقام ماه رمضان نزد خدا و باندازه فضل و نعمتى كه براى تو داشته است آگاهى داشته باشى متناسب با نيكي هايى كه نسبت به تو انجام داده و رفتار كريمانهاى كه با تو داشته با آن برخورد خواهى كرد. و براى اين كه مقام اين ماه براى تو روشن شود، می توانى آن را مانند ميهمان بزرگوارى كه بر تو وارد شده بدانى كه با آمدن او سود تو بيشتر شده مقامت بالاتر رفته است، همانگونه كه در روايات آمده است.
اگر بدانى كه اين ميهمان باعث نجات تو از جهنم و رسانيدن تو به بالاترين درجات نزديكى در بهترين مكانهاى صدرنشين بهشت همراه با پيامبران و صديقين شده، و تو را در مكان صدق همراه پيامبران و رسولان و فرشتگان مقرب خواهد نشاند، چگونه با اين ميهمان برخورد می كنى و از همراهى آن لذت میبرى و چگونه از او مراقبت كرده و خود، خانواده و تمام چيزهايى را كه براى تو عزيز است فداى آن می كنى و چگونه از جدايى آن به وحشت میافتى در اين هنگام با حالتى با آن وداع میكنى كه سرور سجده كنندگان عليه السّلام با آن وداع نمود، و ماه رمضان نيز آنگونه كه با او وداع نمود با تو وداع خواهد كرد. و حتى بهتر از وداع تو با تو وداع می کند و هنگام وداع با تو بالاتر از آنچه كه تو اظهار كردى، اظهار می كند. زيرا هميشه عنايت مقام بالا بهتر و كاملتر از مقام پايين است.
و اگر حال تو در تمام ماه يكسان نبود، يعنى گاهى از وجود ماه رمضان راضى، از همراهى آن خوشحال، با نورهاى آن نورانى، از فيوضات پاك و بركات آن با بهره، آگاه به فوايد آن، شكرگزار نعمتهاى آن، بياد دارنده منتهاى آن، جدّى در مراقبت آن، از توشه هاى آن با بهره و با اثرهاى بزرگ آن سعادتمند بوده، و گاهى از اين امور غافل يا مخالف با مقتضاى آن باشد، بايد در آخرين شب با معذرت خواهى صادقانه و اظهار توبه و پشيمانى برخاسته از دل، نه زبان، او را راضى كنى. زيرا او مهمان بزرگوارى است كه كريمترين كريمان او را فرستاده تا خير او به تو برسد و با كمى سخنان لطيف در هنگام معذرت خواهى، از تو راضى خواهد شد.
مصيبتى را كه در طول اين ماه بر خود وارد كردهاى می توانى با پشيمانى صادقانه و آمادگى كامل جبران كنى و با اين عبارت لطيف بگويى: خدايا با اين ماه و كرامت بزرگ كه كسى از مقدار آن آگاه نيست ما را بزرگ داشتى ولى ما آن را تباه كرديم. و همانطور كه بهتر از همه می دانى بر خود ستم كرديم. شبها و روزهاى اين ماه گذشت.
اكنون عنايتى از عنايات تو نصيبم گشته، از خواب غفلت بيدار شده و مصيبت و جنايت بزرگ خود را فهميدم. در حالى كه اكنون به هلاكت نزديك شده ام، در پيشگاه تو به بدكارى و تباه كردن اين كرامت بزرگ و قرار دادن خود در هلاكت جاويد و افسوس بزرگ، معترف هستم.
اكنون چه كسى مرا از عذابت نجات می دهد و چه كسى مرا از آثار اعمال بدم كه در دل قرار دارد رها خواهد نمود با اين بدحالى و در ميان هلاكت خود با يادآورى تو فهميدم كه مرا به حال خود و غفلتم رها نكرده و در «توبه» را بر من نبستهاى. بنابراين از رحمتت نوميد نمی گردم. زيرا غير از كافران كسى از بخشش تو نوميد نمی گردد. و از رحمتت مأيوس نمی گردم زيرا بجز زيانكاران كسى از رحمت تو مأيوس نمی شود.
پس با رحمتى كه بندگان هلاك شده ات را با آن نجات داده، با قبولى كه با آن ساحران فرعون را پذيرفته و با اجابتى كه فرعون و بدترين دشمنانت، شيطان كه مهلت خواست و به او دادى را اجابت كردى مرا نيز نجات ده، با قبول خود مرا بپذير و دعايم را در اين شب اجابت كن و آنگاه گناهانم را به چند برابر اعمال خير مبدّل گردان، نامم را در اين ماه مبارك از دفتر سيه روزان جهنم پاك، و در دفتر رستگاران در بهترين جاى بهشت ثبت بفرما، و مرا به دوستان قديمى و برگزيدگان نزديك خود ملحق فرما، بحق محمد و آل پاك او - درود تو بر تمامى آنان باد.
خدايا گناهان و كمى حيايم، رويم را نزد تو سياه كرده است. پس با روى نورانى آل محمد صلی الله علیه و آله، به سويت روى آوردم تا مرا قبول نمايى و پناهم دهى.
خدايا اين ماه سراى ميهمانى تو است و دوست ندارى كه ميهماندار از ميهمان خود پذيرايى نكند، گرچه ميهمان از كسانى باشد كه پذيرايى نكردن از او، او را نابود نكرده و ميهماندار از كسانى باشد كه احسان، دارايى او را كم می كند. و اگر تو مرا از پذيرايى خود محروم نمايى در پناه تو گرسنه مانده و به هلاكت می رسم، اى كسى كه احسانش دارايى او را افزايش می دهد.
( ترجمۀ المراقبات، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمة الله علیه )