تبلیغ محرم و نکات مربوط به آن در محضر مرحوم حاج آقای بهجت (٢)
مستحب و هزار واجب !
معلوم مى شود نماز شب، مستحبى است نظیر روضه خوانى، كه وقتى در زمان رضاخان منع كردند، یكى از اصحاب و اطرافیان حاج شیخ عبدالكریم حایرى - رحمه الله - به ایشان عرض كرد: چیزى نیست، روضه خوانى یك عمل مستحب است كه پهلوى آن را منع كرده است. حاج شیخ - رحمه الله - فرمود: بله مستحبى كه هزار واجب در آن است.
خدا مى داند كه چه قدر احكام واجب و چه چیزهایى از حالات، سیره و كلمات سیدالشهداء و سایر معصومین - علیهم السلام - كه در مقدمه روضه نقل مى شود، سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است! [7]
افضل مستحبات
حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى - رحمه الله - به نماز شب بسیار معتقد بود و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت مى داد، به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم كه صبر مى كرد تا هوا مقدارى روشن شود و آن گاه نماز صبح را مى خواند. حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى - رحمه الله - در اصفهان، درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه مى نمود؛ با این كه اگر نماز جماعت را به تأخیر مى انداخت، افراد بیشترى حاضر مى شدند؛ ولى ایشان دستور مى داد دو عادل بالاى مناره بروند و پس از مشاهده طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقدارى صبر نمى كنید تا جمعیت زیادى براى درك فیض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در میان مستحبات، افضل از نماز شب سراغ ندارم. لذا ایشان براى این كه مردم نماز شب را به جا آورند، این چنین چاره اندیشى نموده بود كه به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و كسانى كه در نماز جماعت حاضر مى شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند؛ بدین ترتیب، قطعا كسانى كه در نماز جماعت ایشان شركت مى كردند نماز شب را هم مى خواندند و با این كار مردم را به نماز شب وادار مى كرد.
بنده، خیال مى كنم فضیلت بُكاء [= گریه] بر سیدالشهداء بالاتر از نماز شب باشد؛ زیرا نماز شب، عمل قلبى صرف نیست بلكه كالقلبى است، ولى حزن و اندوه و بُكاء، عمل قلبى [8] است به حدى كه بُكاء و دمعه [= اشك چشم] از علایم قبولى نماز وَتر است. [9]
اثر یك منبر
نقل كرده اند: در اثر یك منبر عالمى، چهار هزار نفر شیعه شدند. كسى كه این گونه بیان داشته باشد، در ثواب، از مراجع بالاتر است ، زیرا در روایت آمده است :
لأن یهدى الله على یدیك رجلا، خیر مما طلعت علیه الشمس و غربت [10]
اگر خداوند، یك نفر را به وسیله تو هدایت كند، قطعا بهتر از تمام آن چه آفتاب بر آن مى تابد و غروب مى كند، خواهد بود. خدا مى داند هدایت نفوس چه قدر ارزش دارد. البته نباید از اولِ كار، چنان بارِ تكلیف را سنگین كرد كه طرف مقابل از مذهب بیزار گردد و «أدخله فى شىء، أخرجه منه» [11] او را از آن چیزى كه در آن وارد نموده بود، خارج كرد، صدق كند؛ بلكه باید با رفق و مدارا رفتار نمود.
در هر حال مرحوم آقا میرزا حبیب الله رشتى [12] كه خیلى معتقد بوده و از روى ایمان، مطالب را تحصیل مى كرده است پیشانى آن آقا [= عالمِ مذکور در صدر حکایت] را بوسید و گفت: «حاضرم همه ریاضت هایى را كه كشیدم به تو بدهم و در عوض، ثواب این یك منبر را به من بدهى».
خدا كند آثار قیّمه [= پر ارزش] و گرانبهایى را كه بالوارثه داریم [= به میراث داریم]، اختیارا از دست ندهیم و گرگ ها از دست ما نگیرند! [13]
{نکاتی در نقل مطالب و وقایع} بیان یقینیات
در وقت تبلیغ، باید سعى كنیم یقینیات قرآن و عترت را نقل كنیم و به مسموعات [= شنیده های] خود، بدون مراجعه به دلیل یا كتاب، اكتفا نكنیم، و حداقل به همان كتابى كه از آن نقل مى كنیم، استناد دهیم.
وقتى ما وارد كربلا شدیم، مرحوم آقا میرزا هادى خراسانى - كه بعد از مرحوم آقا سید محمد كاظم یزدى شایسته مرجعیت بود ولى قبول نكرد كه مرجع بشود - فوت كرده بود، ولى چه آثار و بركاتى از ایشان نقل و ذكر خیر مى شد كه چگونه در مقتل حسینى - علیه السلام - و دیگر موضوعات، مطالب را با دقت نظر و با استناد به دلیل بیان مى كرده است. [14]
آقا میرزا هادى خراسانى (رحمه الله):
وقتى ما وارد كربلا شدیم ، در كربلا و نجف در زمینه مَقاتل ائمه - علیهم السلام - و موضوعاتى كه مورد یقین نبود، نظرات آقا میرزا هادى خراسانى - رحمه الله - معتبر و مسموع و قابل قبول بود، چرا كه نظر خود را در مطالب اختلافى با ادله محكم و مستدل بیان مى كرد و این مسأله از عجایب و غرایب بود.
از جمله، اهل منبر، جریان طفلان مسلم، و چگونگى شهادت آن دو بزرگوار را از قول او نقل مى كردند.
متأسفانه با آن همه زحمات و جمع آورى اسناد و دقت در گفتار و با این كه ایشان در اعلمیت، حایز مقام مرجعیت بودند، اصلا معلوم نیست، مطالب ایشان، گفتارها و دست نوشته هایش ضبط و جمع آورى شده باشد. [15]
منبر فقط با روایت
در مدرسه شیرازى سامرا كه بغدادى ها و اهالى كاظمین در سوم رجب (روز وفات امام هادى - علیه السلام-) روضه داشتند، واعظى پیرمرد - كه سیدى لاغر اندام، بلند بالا و مورد اهمیت فراوان بود - به منبر رفت، واقعا منبرى بود، تمام منبر او روایات بود! بنده نه قبل از او، و نه بعد از او مانند او را ندیده ام. از اول تا آخر سخنرانى اش، كلمه اى غیر از روایت در منبر نگفت و خیلى تحفّظ داشت [= مراقب بود] كه از روایت، تعدّى نكند [= تجاوز نکند و پا را فراتر نگذارد]. هرگاه روایتِ مشكل مى خواند، بلافاصله با روایتى دیگر، آن را توضیح و شرح مى داد و معناى روایت را نیز با روایت بیان مى كرد. نوعاً هم به تناسب، روایات كوتاه و قصار مى خواند. واقعاً كمال است كه انسان یك ساعت صحبت كند و از خود هیچ نگوید! و الان تعجب مى كنم كه او مصیبت را چگونه خواند!
بله، عكسش را هم دیده ایم كه در منبرى حتى یك روایت هم نبود، جز این كه آمریكا چنین و شوروى چنین! ما هنوز خوابیم، چه طور نعمت هایى را كه در اختیار داشتیم [= قرآن و عترت و علماى دین ] به واسطه ناسپاسى و كفران از دست دادیم. مگر این كه از اروپا براى ما خبر بیاید كه آن چه در خانه دارید، گنج است! [16]
منبر با كتاب
رسم بر این است كه اهل علم و روضه خوان ها در بالاى منبر مطالب را از روى كتاب نخوانند، و این [= رسمِ نخواندن از روی کتاب]، خلافِ احتیاط است، مخصوصا در نقلِ روایات و به خصوص در ماه رمضان.
مى شنیدیم كه مرحوم آقاى حاج شیخ عباس قمى [17]، هنگامى كه در مشهد اقامت داشت، در بالاى منبر از روى كتاب مى خوانده، ولى در نجف اشرف بدون كتاب منبر مى رفته است.
آقا شیخ مهدى واعظ خراسانىِ معروف - رحمه الله - كه در این كار متبحر بود، و در زمان رضا پهلوى از ایران خارج شده بود و در مدرسه ما [= مدرسه سید محمد كاظم یزدى واقع در نجف اشرف] حجره داشت ، بعد از هفتاد سال سابقه كار، براى رفتن به منبر، مقید به مطالعه بود، مانند مدرّسى كه مى خواهد درس بدهد!
هیچ كارى نیست كه احتیاط در آن، پشیمانى در پى داشته باشد. [18]
دقت در نقل
در نقل جریانات امام حسین - علیه السلام - خیلى باید دقت شود، چه بسا بسیارى از آن چه گفته مى شود درست نباشد، هرچند عَیانِ آن چه واقع شده، فجیع تر از سماع آن است! به عكس جهان آخرت است، كه عَیانِ آن، بهتر و لذت بخش تر از سماع آن است. [19]
مصیبت هاى واقعى، از دروغ هایش بیشتر است !
از آن آقاى مرجع - حالا راست است یا نه ، نمى دانم - نقل كرده اند كه «اصل در روایاتِ معجزات، كذب است». روایات معجزات، كذبش هم دون ما هو الواقع است [=دروغش از آن چه رخ داده ، كمتر است]. كذب، خیلى داخل فضائل امیرالمۆمنین است، ولى هر كذبى بخواهند بگویند، از واقعِ امر، كمتر است. بهتر همان است كه بگوییم: «همانى كه خودشان، براى خودشان معتقدند، ما هم بر آن معتقد هستیم».
قضایاى سیدالشهداء - علیه السلام - هم همین طور است. واقعش [= مصیبت هاى حقیقى] از همه این اكاذیب، بالاتر است. واقعش، چیزى است كه مسلمان ها در خواب نمى دیدند! حتى بعضى از افراد مهمِ آن زمان گفتند: «فعلوا؟!» [یعنى آیا] راستى این كار شده است ؟!
ولى تا ممكن است، انسان باید از مدارك صحیح، خارج نشود. [20]
{دقت درحواشی مسائل ترویجی} بلندگوها!
بلند كردن صداى بلندگوهاى مساجد و روضه خوانى ها، اگر به اندازه اى باشد كه هركس بخواهد بخوابد، بتواند بخوابد، اشكال ندارد. در غیر این صورت، یعنى اگر بلند كردن صداى بندگو به اندازه اى كه هر كس بخواهد بخوابد، نتواند بخوابد، خلاف سیره متشرعه است؛ زیرا ممكن است در اطراف مسجد یا تكیه، فردى مبتلا به مرض قلبى باشد و یا شخصى غیر مریض، در اطراف باشد كه بخواهد فرداى آن روز سر كار برود و نتواند بخوابد، آیا مزاحمت او كه مى خواهد روزى عایله [= زن و بچه و نان خور ها] خود را تأمین كند، اشكال ندارد؟!
اگر انسانِ مسلمان، بخواهد متمدن به تمدن اسلام باشد و دیگران را به حقایق اسلام دعوت كند، یا افراد مسلمان را در اسلام برقرار و ثابت نگاه دارد كه به بلاد مختلفه كفر فرار نكنند، باید كاملا حقوق و حدود اسلامى را بشناسد و به آن ها عمل كند. شاید ایجادِ این گونه مزاحمت ها، حتى براى فردِ غیر مسلمان هم از ما جایز نباشد.
با رعایت اخلاقیات و رفتار صحیح اسلامى، افراد غیر مسلمان هم به اسلام و مسلمان ها گرایش پیدا مى كنند. [21]
پی نوشت ها:
[7] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 1: 218.
[8] در روایت، از امام جواد - علیه السلام - آمده است: القصد الى الله تعالى بالقلوب أبلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال؛ آهنگ خدا نمودن با دل، از خسته كردن اعضا و جوارح با أعمال (غیر قلبى) رساتر است.
بحارالانوار 67: 60 و 75: 363؛ كشف الغمة 2: 368.
[9] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 1: 216.
[10] الكافى 5: 28 و 36؛ التهذیب 6: 141؛ وسائل الشیعة 15: 42؛ بحارالانوار 21: 361 و 97: 34.
[11] الكافى 2: 42؛ وسائل الشیعة 16: 160، بحارالانوار 66: 161.
[12] فقیه بزرگ، حبیب الله بن محمد على نجفى رشتى (1312 - 1234)، صاحب تألیفات بسیار، از جمله بدایع الافكار.
[13] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 1: 130.
[14] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 2: 130
[15] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 1: 49.
[16] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 1: 251.
[17] شیخ عباس محمد رضا قمى (1359 - 1294): صاحب «مفاتیح الجنان» و تألیفات دیگر.
[18] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 1: 59.
[19] شنیدن كى بود مانند دیدن! در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 2: 130.
[20] گوهرهاى حكیمانه : 65.
[21] در محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت 2: 22.
منبع: پایگاه اینترنتی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت – قدس سره -
http://bahjat.org/index.php/2011-11-17-06-56-5/ya-hussain.html