ألا بذکرالله تطمئن القلوب...
« کتابخوانی چیزی است که برای یک ملت , فرضه و لازم است . آن مردمی که اهل کتاب خواندن باشند،از لحاظ معلومات انس نداشته باشند،تفاوت می کنند ،معارفی که در کتابها هست ، مردم ما از آنها بی نیاز نیستند؛باید این کتاب ها را بخوانند. انس با کتاب ،چیز بسیار با ارزشی است و من خواهش می کنم که … همه و همه … با کتاب انس پیدا کنند.»
مقام معظم رهبری - پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
حضرت زهرا (س) الگو و فخر زنان عالم است
متن پیام این مرجع تقلید به کنکره شعر فاطمی درقم بدین شرح است: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم صل علي محمد و اهل بيته و صلّ علي البتول الطّاهرة الصديقة المعصومة الشهيدة و علي ابيها و بعلها و بنيها ميلاد مسعود حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها را به ساحت مقدس كوثر زمان و قطب دوران حضرت بقية الله الاعظم ارواح العالمين له الفداء و به دوستداران خاندان عصمت و طهارت و حضار عزيز و محترم تبريك و تهنيت عرض مينمايم. حقير با زبان الكن و بيان ناقص و با اعتراف به عجز و ناتواني، اين جرئت و جسارت را در خود نميبينم كه نسبت به آستان مقدس فاطمي عرضي داشته باشم؛ اما از باب اين كه حقير هم در زمرهي خادمان و جاروكشان دربارش محسوب شوم، عرض چاكري و ادب مينمايم. سخن دربارهي يكي از حجتهاي بزرگ الهي است كه بر حجتهاي ديگر خداوندي حجت بود. وجود مقدسي كه اهل بيت عليهم السلام براي حقانيت مذهب تشيع به آن احتجاج مينمودند. بانوي بزرگي كه در درجهي اعلاي معنويت و حقيقت قرار دارد. شخصيتي كه براي جهان بشريت الگو و اُسوه بود از جهات مختلف؛ در عفاف، عصمت، كرامت، صداقت و دفاع از مقامِ اول مظلومِ عالم و حمايت از امام زمان خود نمونه و اُسوه بود. آن بانوي بزرگي كه با خطبهي غرّاء خود كه در آن جوّ اختناق و وحشت ايراد كردند، فلسفه احكام نوراني اسلام را تشريح نمودند. فضايل آن حضرت بسيار زياد است كه نميتوان در اين فرصت كم حتي ذرّهاي از آن را بازگو نمود. همين حديث مشهور كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ميفرمايد: « انّ الله تعالي يغضبُ لِغضبِ فاطمه و يَرضي لرضاها» درعين اختصار، معناي والا و مهمّي دارد كه حقايق مهم ولايي تا حضرت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف را ميتوان از آن استفاده نمود. و امروز كه ما در آستانهي ولادت باسعادت آن حبيبهي خدا و ناموس كبريائي قرار گرفتهايم؛ بايد بر دنيا فخر داشته باشيم كه بزرگترين بانوي جهان كه در اوج مكارم اخلاقي قرار دارد، الگو و اسوهي بانوان مسلمان ميباشد. امروز زنان ما با پيروي از دستورات انسانساز ايشان خود را در صف مقدم بانوان جهان ميبينند و به اين كرامت و افتخار بزرگ به خود ميبالند و در آخر آنچه كه بسيار اهميت دارد اين است كه در طول تاريخ اسلام شاهد عرض ادب و اخلاص هزاران دانشمند و عالم و شاعر و مداح به دربار ملكوتي آن حضرت هستيم كه هر كدام به اندازهي بضاعت خويش گفتاري و شعري و مقالهاي ارائه دادهاند و نمونهاي از آن كنگرهي شعر فاطمي است كه شاعران و مادحان عزيز به ساحت نوراني آن حضرت عرض ادب مينمايند. درود و تحيات الهي بر شما شاعران و مادحان باد. بر اين سِمَت بزرگ به خود بباليد و شاكر اين نعمت آسماني باشيد. انشاء الله تعالي رضايت خاطر انور حضرت ولي الله الاعظم شامل حال شما گردد و حقير هم از شما التماس دعا دارم. و السلام عليكم و رحمة الله بركاته
بسم الله الرحمن الرحیم
هجوم خاموش ( آسیب های گرایش به ماهواره در خانواده )
امروزه بیش از هر چیز کیان خانواده به عنوان اصلی ترین کانون تربیت و پرورش کودک و نوجوان مورد آماج تیرهای مسموم و آفت زای بیگانگان و دشمنان اسلام و انسانیت و بشریت قرار گرفته است گویی که دریافته اند با تزلزل خانواده نقشه شوم خود را عملی و به سیاست تهاجم گونه خود بر تخریب شخصیت مخصوصا جوانان نزدیک می شوند همان حقیقتی که قرآن وقتی از آن یاد می کند بالاترین و شدیدترین عتاب ها را به آن متوجه می دارد و می فرماید:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (التحريم : 6)
(اى مؤمنان و کسانی که مسولیت تربیت فرزندان را بر عهده دارید! مراقب خود و خانواده خود باشید و در امر تربیت ایشان کوتاهی نکنید و آنها را از آتشى كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است حفظ كنيد که بر آن دوزخ فرشتگانى خشن و سختگير گمارده شدهاند كه از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند، و آنچه را به آن مأمورند، همواره انجام مىدهند )
قسم خوردن از کارهای افراد پست است
خداوند مومنین و سالکان راه خدا را از حرف پذیری و همنشینی با چند گروه نهی فرموده است که یکی از آنها کسانی اند که در کارهای خود زیاد قسم می خورند
می فرماید: وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ… (سوره قلم آیه 10)
( اطاعت از هر كس كه بسيار سوگند ياد مىكند و پست است مكن…)
نکته مهم در این آیه این است که خدای متعال صفت پست و رذل را برای افرادی بکار گرفته که زیاد قسم می خورند
” حلاف” به كسى مىگويند كه بسيار قسم مىخورد، و براى هر كار كوچك و بزرگى سوگند ياد مىكند، و معمولا اينگونه افراد در سوگندهاى خويش صادق نيستند.
” مهين” از” مهانت” به معنى حقارت و پستى است و بعضى آن را به معنى افراد كم فكر يا دروغگو يا شرور تفسير كردهاند.
لازمه بسيار سوگند خوردن در هر امر مهم و غير مهم و هر حق و باطل، اين است كه سوگند خورنده احترامى براى صاحب سوگند قائل نباشد، و چون سوگندها به نام خدا بوده، پس معلوم مىشود سوگند خورنده، عظمتى براى خداى عز و جل قائل نيست، و همين بس است براى رذلى او، و رذالت اين صفت.
بسم الله الرحمن الرحیم
دل به بازار من آورده و بفروخته ای دل بفروخته مفروش به بازار دگر
یکی از ادعیه ماثوره از ناحیه معصومین علیهم السلام دعای عهد است
حضرت امام صادق مي فرمايند : هركس چهل صباح اين عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد او را از گور بيرون آورند و در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالي به هركلمه از حسنه او را كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو كند. (مفاتيح الجنان )
به نظر مي رسد چون دعاي عهد به منزله تعهد و بيعت و اعلام وفاداري به امام عصر علیه السلام است، بنابراين مناسب است که اول روز بعد از نماز صبح خوانده شود؛ به قرینه ای که در متن این دعا وارد است که: « اللهم اجدد له في صبحه يومي هذا و ما عشت من ايامي عهدا و عقدا و بيعه له في عنقي؛
(بار خدايا من تجديد عهد مي کنم براي او (امام عصر علیه لاسلام) در بامداد امروزم و آنچه از روزهايم که تا کنون سپری کرده ام).
و منظور از صباح هم از هنگام اذان صبح تا وقت طلوع آفتاب است
طبق روایتی از امام صادق علیه السلام، جبرئیل به حضرت محمد صلی الله علیه و آله گفت: یا محمد! کسی که در ماه رمضان با دعای"اللهم رب النور العظیم” قبل از افطار دعا کند، خداوند دعاهای او را مستجاب، نماز و روزه ی او را قبول و ده دعای او را بر آورده می نماید، گناهان او را می بخشد غم و غصه ی او را از بین می برد و گرفتاریهایش را برطرف می کند، حاجت او را برآورده می نماید، او را به مقصودش می رساند، عمل او را با عمل صدیقین و پیامبران بالا می برد و در روز قیامت چهره ی او درخشان تراز ماه شب چهارده خواهد بود. (المراقبات به نقل از سید بن طاووس)
یکی از آداب خواند دعای عهد این است که در انتهای دعا مخصوصا آنجا که کلمه العجل را تکرار می کنند با دست راست بر روی زانو یا دست چپ زده که این زدن بر زانو يا بر سينه يا بر اعضاي بدن معمولا از فرط غم و ناراحتي است و علامت زيادي حزن و اندوه است از غیبت آن حضرت و طولانی شدن فراق.
بزرگی می فرمود: هرگاه مردم آنقدر مضطرّ شدند كه از شدّت اضطرار وشدّت تنگنا، دستها را بر روي پا زدند وظهور را طلب نمودند موقع فرج محمّد وآل محمّد عليهم السلام است.
مرحوم قاضی رحمة الله علیه می فرمودند: از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.
علامه طهرانی رحمة الله علیه راجع به دعای عهد و بعضی از آداب آن می فرمودند:
اين زيارتى است كه بعد از نماز صبح مستحب است امام زمان- عجّل الله فرجه- را با آن زيارت نمود. و در «مفاتيح الجنان» ص 538 از طبع اسلاميّه آمده است. مرحوم محدّث قمّى در ص 532 آن را از «مصباح الزّائر» سيّد بن طاوس بعد از ذكر دعاى ندبه عنوان كرده است. و مجلسى بنا به نقل قمّى؛ در ص 539 گفته است: من در بعضى از كتب قديمه ديدهام كه بعد از اين زيارت دست راست را به دست چپ بزند مثل زدن در بيعت. (امام شناسى، ج 17 ص 464)
امام زمان در توقیعی که به شیخ مفید دارند، میفرمایند: «اگر شیعیان ما که خداوند به آنها توفیق اطاعت داده، یکدل و یکپارچه همه به عهدی که با ما داشتند وفا میکردند، دیدار ما با آنها عقب نمیافتاد، چیزی که باعث غیبت ما شده چیزهای ناپسندی است که ما از شیعیان میبینیم.
فاطمه بنت حزام، مکنّی به امّ البنین علیهاالسلام نمونه ای از زنان انسان پرور و برجسته به شمار می آید؛ او زنی شایسته، همسری آگاه و مادری آموزگار و نمونه بود. ایشان با معرفتی كه به مقام اهل بیت علیهم السلام داشت، فرزندانی را در دامان خود پرورش داد كه به مفاهیمی همچون ایثار، وفا و فداكاری معنا بخشیدند. به گونه ای كه نام حضرت عباس علیه السلام را بدون نام مادرش ام البنین علیهاالسلام نمی توان در ذهن تصویر كرد. آری، نام ام البنین علیهاالسلام، خلاصه ادب، گذشت، فداكاری، غیرت، محبت و ولایت پذیری و در یك كلام «عشق» است.
بی تردید، در عصر حاضر كه غرب با بیان الگوهای نامناسب و مبتذل می كوشد فرهنگ منحط خود را گسترش دهد، و زنان و مادران ما را تحت تأثیر خود قرار دهد، مسئولیت ما در معرفی الگوهایی سازنده همچون ام البنین علیهاالسلام دوچندان می شود. در این نوشتار فضایل و منش آن بانوی پاک بیان شده تا فراراه برنامه سازان قرار گیرد.
ام البنین علیهاالسلام از وقتی پا به خانه امام علی علیه السلام گذاشت، همواره خود را در خدمت فرزندان فاطمه علیهاالسلام می دید و عشق و محبت خود را نثار آنان می كرد؛ محبتی بی ریا و خالصانه كه تمام وجود او را در بر گرفته بود. او خدمت به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و مادری كردن در حق ایشان را فرصت و توفیقی خدادادی در زندگی خویش می شمرد. از این رو، خود و فرزندانش بسان پروانه بر گرد شمع وجود امام علی علیه السلام و یادگاران پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام می گشتند و از نور ایشان پر فروغ می شدند.
ام البنین علیهاالسلام همواره فرزندان فاطمه علیهاالسلام را از جان خویش گرامی تر و عزیزتر می دانست و به آنان خالصانه احترام می گذاشت. از این رو، نزد اهل بیت علیهم السلام كه سرچشمه های كرامت و فضیلت اند، مقامی بلند و ستودنی دارد و آن حضرات همواره حق مادری ایشان را به جا آورده و پاس خدمت هایش را نگه داشته اند.
هر چند در تاریخ از اهل بیت علیهم السلام درباره او سخنی به طور مستقیم ثبت نشده، ولی آن چه به صورت غیرمستقیم رسیده است، بر ارجمندی و بلندی مقام او نزد اهل بیت علیهم السلام دلالت دارد. چنانکه عالم فرهیخته، زین الدین عاملی معروف به شهید ثانی (وفات: 965 ه . ق) نیز می نویسد:
ام البنین علیهاالسلام از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دل بستگی خالص و بی اندازه داشت و خود را وقف خدمت به آنان كرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قایل بودند و به او احترام ویژه می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و به ایشان ادای احترام می كردند. (1)
و علامه سید عبدالرزاق موسوی مقرّم (وفات: 1391 ه . ق) می نویسد:
ام البنین علیهاالسلام از بانوان با فضیلت بود. وی حق اهل بیت علیهم السلام را خوب می شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و ایشان نیز در میان آن بزرگواران، جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت.(2)
اگر بخواهیم ویژگی برجسته حضرت ام البنین علیهاالسلام را یاد كنیم، باید آن را در وفاداری وی به اسلام و خاندان عترت جست. ایشان هم چنان كه در زندگانی امام علی علیه السلام و فرزندانش، كمال وفا را در حق آنان نگاه داشت، پس از شهادت امیرالمۆمنین علیه السلام نیز بر این وفاداری باقی ماند. بدین جهت، پس از شهادت جان سوز علی علیه السلام با هیچ مرد دیگری ازدواج نكرد. (3)
ایشان این صفت را در محضر مولا علی علیه السلام پروراند و در جان و روح فرزندانش جریان یافت و صحنه هایی بی مانند و ناب از محبت و وفاداری را در عاشورا آفرید.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
هیچ جوانی نیست كه در ابتدای
دوران جوانی خود ازدواج كند مگر
شیطان او فریاد برآورد:
((ای وای ای وای دو سوم دینش را از من حفظ كرد))
وبرای حفظ یك سوم باقیمانده باید
تقوای خدا را در پیش گیرد.
بحار النوارج10ص 221
کتاب سلامت قرآن از تناقض منتشر شد
به گزارش سرویس علمی و فرهنگی خبرگزاری حوزه، مسئله عدم اختلاف و تضاد در آیات قرآن از معجزههای آن و یکی از دلایل صدق بعثت پیامبر اسلام (ص) است و این مسئله را به اثبات میرساند که قرآن فقط از سوی خداوند نازل شده است.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات با انتشار کتابی تحت عنوان «سلامت قرآن از تناقض» به شبهات پیرامون قرآن در این خصوص پاسخ گفته است.
این کتاب که از ده فصل تشکیل شده است کوشیده تا با استناد به عقل و نقل و منابع متقن، پاسخ مستدلی به این شبهات ارایه کند.
نگارنده در فصل اول به دو مبحث مفهومشناسی و نیز بررسی الفاظ تناقضنما پرداخته است.
در فصل دوم این کتاب تحت عنوان شبهات ناسازگاری آیات درباره خداوند مباحثی چون دور بودن و نزدیک بودن خدا، ریشه شر و بدی، رحمت عام یا خاص و ابراهیم و شرک سخن گفته شده است.
شبهات ناسازگاری آیات درباره معاد در فصل سوم پاسخ گفته شده است و مباحثی چون فرشته مرگ، روزهای قیامت، مردم در قیامت، مسیحیان بهشتی با جهنمی و … مورد بررسی قرار گفته است.
شبهات ناسازگاری آیات درباره پیامبران و نیز شبهات ناسازگاری آیات درباره آفرینش فصلهای چهارم و پنجم این کتاب را تشکیل داده است.
نویسنده در فصل ششم، شبهات ناسازگاری آیات درباره زبان قرآن را مورد توجه قرار داده است و در این راستا واسطه نزول وحی قرآن و واژگان غیرعربی و فلسفه تشابه را بررسی نموده است.
در فصلهای هفتم و هشتم کتاب نیز به ترتیب شبهات ناسازگاری آیات درباره ملائکه و شبهات ناسازگاری آیات درباره احکام از قبیل تقسیم ارث، شراب خوب یا بد و نیز ازدواج باهمسران مورد توجه قرار گرفته است.
نگارنده در فصل نهم شبهات تناقض در مسائلی چون موجودات فرمانبردار؛ فرعون و موسی، توبه فرعون، تقدیر و سرنوشت قضا و قدر و اعمال اختیاری را بررسی کرده و در فصل دهم نیز تناقضات علمی قرآن مانند زوجیت عام؛ طلوع و غروب خورشید، جمادات و تفکر را پاسخ گفته است.
هنوزم انتظار و انتظار است
هنوزم دل به سینه بیقرار است
هنوزم در خواب می بینم به شبها
همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که آید جمعه روزی و این پایان خوب انتظار است…
رهبر معظم انقلاب:
ملّت بايد بيدار باشد، تبليغاتچىهاى دشمن تبليغ ميكنند كه اگر ما در مقابلِ طرف مقابل تسليم شديم، همهى
مشكلا
ت اقتصادى و مانند اينها حل خواهد شد؛ اين خطا است.
همين دشمنيها، همين مخالفتها از اوّل انقلاب بود؛
اگر يك روزى هم جمهورى اسلامى عقبنشينى كرد و مسئلهى هستهاى همانطور كه آنها ميخواهند، حل شد ؛ خيال نكنيد مسئله تمام خواهد شد؛
نه،
بهانههاى ديگر را به تدريج پيش ميكشند.
سرت را به شيشه پنجره تكيه داده اى. ماشين از پليس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزديك تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را كرده بود كه پا در سفر گذاشتى از لحظه اى كه ساك را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خيره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چيزى را مى كاوند كه خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خيره كننده «گنبد طلايى» حرمش چشمانت را به آتش مى كشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گويى به آنچه مى طلبيده رسيده است…
مطاف ملائكه الله
جذبه محبت كريمه، امان فكر كردن به غير را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خيره به گنبد است و «گلدسته ها» كه آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ايستادن ندارى، تا لحظه اى ديگر بر دروازه حرمش خواهى بود.
بيقرار، بيخود از خود، دل هواى پرواز مى كند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باريدن مى گيرند. زبان زمزمه نيايش پيدا مى كند و دست هايت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پايت درهم مى آميزد, كسى تو را به خود مى خواند…
اذن دخول
بر آستان دركه پا مى گذارى بى اختيار دلت مى لرزد. حس مى كنى در دريايى از نوز غوطه ور شده اى. «صحن و سراى» با صفايش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مى كند. نگاهت از لابه لاى گلدسته ها مى گذرد.
نسيم هر لحظه بر «پرچم سبز» گنبد طلايى اش بوسه مى زند.«كبوتران حرم» اين ساكنان هميشگى دسته دسته بر گرد حرم طواف مى كنند و به او سلام مى دهند. دست بر سينه مى گذارى، صداى هق هق قلبت را مى شنوى. چشمانت خلسه خود پر چشم سبز را زيارت مى كنند و بى اختيار اشك ورود به حرمش را از خدا و پيامبر و ملائكه الله و خود كريمه مى طلبى،چرا كه ورود به اين مكان مقدس بى اجازه نشايد.
ديگر تاب ايستادن ندارى، وارد مى شوى و خود را در جارى آب حرمش تطهير مى كنى…
ضريح،لحظه اى تا بى نهايت…
كفش هايت را كه به «كفش دارى» مى سپارى ديگر خودت نيستى كه پيش مى روى. اكنون لبريز از شور و عطشى. تشنه اى هستى كه هر لحظه به آب نزديكتر مى شود. اما تو هر چه از درياى عشق اهل بيت بنوشى تشنه تر خواهى شد. نگاهت از لابه لاى نور«چلچراغ سبز وسرخ وزرد» كه چون ملائك دور تا دور «رواق ها» صف كشيده اند مى گذرد و بر روى «ضريح» قفل مى شود. قلبت به هم فشرده مى شود و يك لحظه از حركت مى ايستد! دل و ديده از اختيار بيرون مى رود و بر زبانت جارى مى شود:
السلام عليك يا بنت رسول الله(صلى الله عليه و آله وسلم) …
در ازدحام جمعيت گم مى شوى و بى اختيار به طرف ضريح كشيده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما اميدوار به «شفاعتش» پا پيش مى گذارى. فرياد در حنجره ات خشكيده و غمى غريب روى دلت سنگينى مى كند. ناگفته هاى زيادى دارى كه فقط به او مى توانى بگويى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضريح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزديك تر مى خواند .پيشانى ات كه سردى ضريح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى كنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى كند.
داغ دلت آرام از جا كنده مى شود واز لابه لاى «مشبك هاى ضريح» داخل «مرقد» مى شود , كنار«پارچه سبز» روى مرقد مى نشيند و آن را به چشم مى كشد و مى بوسد. حالا ديگر دل و زبانت دست به دست هم داده اند و با چشمانت هم آوا شده اند. هر چه بلدى زمزمه مى كنى به تمام اوليا متوسل مى شوى آن ها را شفيع مى آورى و زبانت با تك تك واژه ها زيارتنامه معاشقه مى كند و دلت ناگفته هايش را بيرون مى ريزد.آتشفشان چشمانت مى جوشد و سيلاب اشك به پهناى صورتت مى دود حس مى كنى كه پوسته قلبت ترك برداشته است در امتداد اين لحظه هاى سرخ و سبز احساس غريب اما خوش به تو دست مى دهد. «دستى سبز» از شبكه ضريح بيرون مى آيد، نوازشت مى كند و دلت را لبريز از نور مى كند. لبريز از كوثر كريمه. دوست دارى كه سال ها در همين لحظه بمانى و اين لحظه به بى نهايت متصل شود…
با تربت كربلا
نسيم ملايمى می وزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى كند. احساس سبكى خاصى مى كنى و طرف «بالا سر مبارك» كشيده مى شوى. «تربت كربلا» را جلوت مى گذارى و تكبير مى گويى. تربت كربلا هم در اين جا بوى ديگرى دارد. دلت براى يك جرعه «زيارت عاشورا» لك مى زند. عاشورا! اين سرخ ترين روز تاريخ…
مى روى اما…
نه! چطور دلت مى آيد اين جارا ترك كنى. اين جا قطعه اى از بهشت است. اى كاش مى توانستى هميشه اين جا بمانى!مى روى اما نه آن كه آمده بودى. سبك، راحت، رها، عجيب حالتى دارى، گوياكه در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى.
و دلت تاريك! نه، روشن، مثل خورشيد، سفيد چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به اميد اين كه دوباره خيلى زود برگردى و سلامش كنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى كنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و كبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشيند. كاش تو هم يك كبوتر بودى. يك كبوترحرم!…
كريمه، كوثر كوير…
و معصومه معصومه است. فاطمه، كريمه اهل بيت، كوثر كوير و قبله همه دل هاى شيفته ولايت، آشناى دور و نزديك و بزرگ و كوچك. دختر هفتمين و خواهر هشتمين خورشيد ولايت، زيارتش بهانه نمى خواهد كه حرمش خانه محبان است و حريمش كعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زنديقى نيست. آنان كه هر روز جرعه جرعه «اكسير ولايت» را از جام مشبك هاى ضريحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل كنند در جوارش سكنا مى گزينند تا جان هاى عطشناك و كويرى خود را از محبت او سيراب كنند. خدا كند قدر اين بانو را بدانيم.