ألا بذکرالله تطمئن القلوب...
(ملاقات حضرت آية الله علامه طباطبائى و حضرت حاج سيد هاشم حداد رحمة الله علیهما)
استاد مرحوم علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه در جریان سفر مرحوم حداد به ایران و دیدار با علماء اینچنین می فرمایند:
زيارت ايشان در قم قبر بى بى حضرت معصومه سلامُ الله عليها را بعد از طلوع سپيده صبح انجام ميگرفت؛ يعنى قدرى زودتر از طلوع فجر صادق بهحرم مطهّر مشرّف مىشدند، و پس از چند ركعت نافله و نماز تحيّت و نماز صبح و قدرى تفكّر و تأمّل در گوشه رواق، زيارت را در بين الطّلوعين انجام ميدادند؛ و پس از آن به بعضى از قبرستانها مانند علىّ بن جعفر يا قبرستان شيخان و يا قبرستان مرحوم حاج شيخ مىآمدند، و بدون آنكه در ميان قبور گردش كنند، در گوشهاى مىايستادند، و پس از تماشاى عميق، فاتحه ميخواندند و طلب غفران مىنمودند؛ و در حدود يك ساعت از آفتاب برآمده به منزل مراجعت ميكردند.
هر صنفی برای خود ادبیات خاص خود را دارد که ممکن است متفاوت از ادبیات عمومی جامعه باشد، اما اگر این ادبیات دارای قوت باشد میتواند در عموم جامعه نیز جایی برای خود پیدا کند، طلبه ها نیز در گفتگوهایشان از ادبیات خاص خود استفاده میکنند که برخی از این کلمات به جامعه نیز سرایت کرده است چند نمونه از ضرب المثل های طلبگی در زیر آورده شده است.
توجیه کار شیطان است: توضیح ساختگی را توجیه گویند یعنی اینکه کسی بخواهد دلایل قلابی برای کارهایش درست کند و بجای دلایل واقعی استفاده کند، طلبه ها استاد توجیه هستند و برای همه کارهایشان توجیهی دارند، از این رو اساتید برای آنکه طلبه ها را از توجیه دور کنند میگویند توجیه کار شیطان است، طلبه ها از برخی از علما میپرسند که صدای شما را تقلید میکنیم اجازه میدهی؟ علما جواب میدهند نه چرا که طلبه اول انسان را کافر میکند بعد پشت سر او غیبت میکنند برخی ها هم میگویند : لولا توجیه لهلک الطلبه.
(برگرفته از سایت نامه های حوزوی)
ادامه دارد…
در پی وقوع ۲ انفجار در نزدیکی سفارت ایران در بیروت، «حجتالاسلام ابراهیم انصاری» رایزن فرهنگی ایران در لبنان به شهادت رسید.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، «حجتالاسلام ابراهیم انصاری» رایزن فرهنگی ایران در بیروت بود که طی بمبگذاری امروز در سن 54 سالگی به خیل عظیم شهدا پیوست. حجتالاسلام انصاری از 1371 تا 1373 مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در استان هرمزگان بود. وی سپس تا سال 83 و به مدت 10 سال، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گیلان شد. پس از آن، حجتالاسلام انصاری پنج سال و نیم در سودان به عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرد. سپس از سال 89 تا 92 مدیرکل بخش آفریقا-عربی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود.حجتالاسلام انصاری در مهرماه امسال رایزنی فرهنگی ایران در لبنان را بر عهده گرفت.وی در سال 1338 در شهرستان لامِرد از توابع استان فارس به دنیا آمد.تحصیلات حوزوی را تا اتمام سطح پیش برد و در دانشگاه نیز موفق به کسب مدرک فوقلیسانس مدیریت شد. آخرین دیدار رسمی وی در لبنان با حجتالاسلام سید علی فضلالله فرزند مرحوم سید محمد حسین فضلالله بود که هجدهم آبان انجام شد. در این دیدار، طرفین بر اهمیت بهرهوری از مفاهیم عاشورای امام حسین(ع) تأکید کردند و آن را در راستای معرفی چهره واقعی اسلام نابمحمدی(ص) دانستند.
بر اساس اعلام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، پیکر مطهر شهید اقتدار فرهنگی، حجتالاسلام ابراهیم انصاری، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان که بر اثر حمله تروریستی به سفارت کشورمان در بیروت به شهادت رسید، فردا بعد از اقامه نماز جمعه از مقابل در اصلی دانشگاه تهران بر دوش امت ولایتمدار تشییع میشود.
مراسم تشییع و خاکسپاری این شهید گرانقدر روز شنبه در قم برگزار میشود. پیکر شهید انصاری از ساعت 10 صبح روز شنبه دوم آذر از مسجد امام حسن عسکری(ع) به سمت حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشییع خواهد شد.
به گزارش فارس، پیکر شهید حجتالاسلام انصاری شب گذشته با استقبال مقامات کشور و خانواده شهید در میان حزن و اندوه حاضران از طریق فرودگاه مهرآباد وارد تهران شد.
در این مراسم حجتالاسلام ابوترابی نایب رئیس مجلس شورای اسلامی، حجتالاسلام علوی وزیر اطلاعات، جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، سرمدی معاون وزیر امور خارجه، نماینده ویژه رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی و مدیران و کارمندان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی حضور داشتند.
پدر یکی از طلبه های ما می گفت: پسر بزرگ من به روستای کم جمعیتی منبر رفته بود. روزی یک از اهالی روستا فوت می کند و مردم از پسر من درخواست می کنند بر جنازه میت نماز بخواند.
پسر من نماز می خواند، بعد از خواندن نماز به او یک پاکت می دهند، سوال می کند: «این چیست؟» آنها می گویند: «این پول نمازی است که شما بر میت ما خواندید!» پسرم می گوید: «مگر نماز هم پولی است؟!»
اهالی روستا به هم نگاه می کنند، می گویند: «این آقا کیه؟ از کجا آمده؟ آیا از ملائک (فرشتگان) است؟»
بعد می گویند: «پارسال یک نفر اینجا نمازمیت خواند، ما به او 500 هزار تومان دادیم، قهر کرد، گفت: شما به من اهانت کردید! این پول کم است!»
خلاصه، این خبر در آن منطقه پخش شد و از آن روز به بعد جمعیت زیادی پای منبر پسر من آمدند.
(در محضر مجتهدی، ص 227)
پيراهن حضرت مهدي
در روايات فراواني گفته شده برخي از ميراث پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام نزد حضرت مهديعليه السلام است. از جمله آنها پيراهن پيامبرصلي الله عليه وآله است:
يعقوب بن شعيب از امام صادقعليه السلام روايت کرده که آن حضرت فرمود:
«آيا پيراهن قائم را که با [بر تن داشتن] آن قيام کند، نشانت ندهم؟ عرض کردم: چرا… پس [آن حضرت] جعبهاي را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن کرباسي را بيرون آورد. آن را باز کرد (يا روي زمين پهن کرد). ناگاه ديدم در آستين چپ آن، خون مشاهده ميشود (خون آلود است). سپس فرمود: اين پيراهن رسول خداصلي الله عليه وآله است؛ روزي که دندانهاي پيشين آن حضرت ضربه ديد، آن را بر تن داشت و قائم در اين پيراهن قيام خواهد کرد. [راوي گويد:] من آن خون را بوسيدم و بر روي خويش نهادم (به صورت خود ماليدم). سپس امام صادقعليه السلام آن را در هم پيچيد و برداشت». [1] .
همچنين ابوبصير از حضرت صادقعليه السلام چنين نقل کرده است: «…يَکُونُ عَلَيهِ قَمِيصُ رَسُولِ اللهِصلي الله عليه وآله الَّذِي عَلَيْهِ يَومَ اُحُدٍ…» [2] ؛ «… پيراهن رسول خداصلي الله عليه وآله که در روز احد به تن داشت، بر تن او است…».
البته در برخي روايات نيز لباس حضرت مهديعليه السلام همان لباس حضرت عليعليه السلام بيان شده است.
حماد بن عثمان ميگويد: در خدمت امام صادقعليه السلام بودم که مردي به آن حضرت عرض کرد: خداوند به صلاحت دارد! شما فرموديد که علي بن ابيطالبعليه السلام لباس خشن به تن ميکرد؛ پيراهن چهار درهمي ميپوشيد و امثال اينها، در حالي که ميبينم شما خود جامهاي نيکو پوشيدهايد!
حماد ميگويد: حضرت به او فرمود: «علي بن ابيطالبعليه السلام آن لباسها را در زماني ميپوشيد که عيب نبود. اگر چنان لباسهايي را امروز ميپوشيد موجب شهرت او ميشد.
امام صادقعليه السلام در اين باره فرموده است:
«فَخَيرُ لِباسِ کُلِّ زَمانٍ لِباسُ اَهْلِهِ غَيرَ اَنَّ قائِمَنا اَهلَ البَيْتِ اِذَا قَامَ لَبِسَ ثِيابَ عَليٍّ وَسَارَ بِسيرةِ عَليّعليه السلام» [3] ؛ «پس بهترين لباس هر زماني، لباس اهل آن زمان است؛ ولي هنگامي که قائم ما اهل بيت قيام کرد، لباس عليعليه السلام را بر تن کرده و به روش آن حضرت عمل خواهد کرد».
پی نوشت ها:
[1] الغيبة، ص 243، ح 42.
[2] همان، ص 307، باب 19، ح 2.
[3] الکافي، ج 1، ص 411، ح 4.
حدود نود سال از عمر زکريا گذشته بود، موهايش سفيد و نيروي بدنش رو به ضعف و فرسودگي گذاشته و کمرش خميده بود ولي هنوز فرزندي نداشت، در عين حال زکريا مردي وارسته و بياعتنا به قيود مادي بود، ولي از نداشتن فرزند افسرده و غمگين به نظر ميرسيد.
يکي از روزها وقتي زکريا وارد بيت المقدس شد يکسره به حجرهي مريم رفت، او سرپرستي مريم را متعهد شده بود و به کارهاي او رسيدگي ميکرد، وقتي قدم به آن حجره گذاشت ديد مريم به نماز و عبادت مشغول است و در کنار حجرهي او ظرفي پر از ميوه ديده ميشود.
زکريا از ديدن ميوهها دچار بهت و حيرت شد زيرا اولا در حجرهي مريم کسي رفت و آمد نداشت و قفل آن حجره را فقط زکريا باز ميکرد و ميبست و ثانيا ميوهها مربوط به فصل تابستان بود و او آنها را در فصل زمستان ميديد، لذا از مريم پرسيد: اين ميوهها از کجاست؟ مريم گفت: اينها از پيشگاه خداوند صبح و شام براي من ميرسد و خداوند به هر کسي که خواهد بيحساب روزي ميدهد.
زکريا در همان شب دست به دعا برداشت و گفت: «رب لا تذرني فردا و انت خير الوارثين» پروردگارا! مرا تنها مگذار و فرزندي به من عنايت کن که جانشين و وارث علم و حکمت من شود.
روزها يکي پس از ديگري گذشت و آثار حمل در همسر زکريا آشکار شد و پس از پايان دوران حمل، خداوند پسري زيبا و پاک و خردمند به او عطا کرد. پسري که در کودکي علم و حکمت به او داده شد و بعد هم به مقام شامخ نبوت مفتخر گرديد.
اين پسر، يحيي بود که در طفوليت، عاشق عبادت پروردگار شد و از شدت عبادت و گريهي از خوف خدا، بدنش ضعيف و لاغر گرديده بود. يحيي به علوم دين کاملا آشنا بود و با اصول و فروع احکام تورات آشنا بود. مشکلات ديني مردم را حل ميکرد و مسايل دين را به آنان ميآموخت و در امر دين و رهبري خلايق، بسي جدي و کوشا بود.
روزي به يحيي خبر دادند که (هيرودوس)، پادشاه فلسطين تصميم دارد با (هيروديا) دختر برادر خود ازدواج کند. يحيي برآشفت و اظهار کرد که اين ازدواج با مقررات دين سازش ندارد و تورات اجازهي چنين ازدواجي را نميدهد.
مخالفت يحيي به سرعت در شهر منتشر گرديد تا کم کم به گوش هيروديا رسيد. هيروديا که خود را ملکهي آيندهي کشور ميدانست و هوس همسري شاه را در سر ميپروراند از شنيدن اين مطلب کينهي يحيي را به دل گرفت.
در يک موقعيت مناسب که شاه مجلس بزمي داشت، هيروديا با آرايش تمام به بزم او قدم گذاشت و تمام فنون دلربايي و عاشق کشي را به کار بست. شاه که دلباختهي او شده بود از او پرسيد: چه حاجتي داري که برآورم؟ هيروديا اظهار داشت: اگر نسبت به من لطفي داري، حاجت من کشتن يحيي است. شاه نيز که دين و وجدان را زير پا گذاشته بود به کشتن يحيي فرمان داد.
هنوز ساعتي از فرمان کشتن يحيي نگذشته بود که مأمورين، يحيي را به حضور آوردند و او را مظلومانه سر بريدند. چون خون يحيي به زمين ريخت، به جوش آمد، هر چه خاک بر آن ميريختند. باز ميجوشيد. خون يحيي از جوش نيفتاد، تا اينکه بخت النصر خروج کرد و هفتاد هزار نفر از بنياسرائيل را کشت و خون يحيي از جوشش افتاد.
زمان حمل حضرت يحيي عليهالسلام شش ماه بود، چنانکه مدت حمل امام حسين عليهالسلام نيز شش ماه طول کشيد.
وقتي که عبدالله بن عمر، حسين عليهالسلام را از ادامهي سفر عراق برحذر داشت و امام عليهالسلام را به پذيرش بعضي امور دعوت نمود، امام حسين عليهالسلام فرمود: «هرگز اي پسر عمر! همانا بنياميه مرا به حال خود رها نميکنند اگر مرا بيابند، و اگر مرا نيابند همواره در جستجوي من هستند تا با اجبار از من بيعت بگيرند يا مرا بکشند. اي بندهي خدا مگر نميداني که از پستيهاي دنيا بر خدا آن است که سر يحياي پيامبر عليهالسلام را براي يکي از تجاوزکاران بنياسرائيل هديه بردند، در حالي که سر بريده با آنان صحبت ميکرد و حجت و دليل ميآورد؟ اي پدر عبدالرحمن! آيا نميداني که بنياسرائيل بين طلوع سپيدهي صبح تا طلوع آفتاب، هفتاد پيامبر خدا را کشتند و سپس آن روز در حجرههاي خود در بازار شهر نشستند و به خريد و فروش ادامه دادند، گويا عمل زشتي انجام نداده و خدا هم در عذاب آنان شتاب نکرد و پس از مهلت دادن، خداوند آنها را سخت در عذاب خود گرفتار کرد چونان حاکم قدرتمند، از خدا بترس اي پدر عبدالرحمن و دست از ياري من برندار.»
با پیشنهاد موسسه دارالحدیث و موافقت مدیر حوزه های علمیه
واحدهای علوم حدیث به دروس حوزه اضافه می شود
مسئولان دانشگاه و پژوهشگاه قرآن و حدیث طرحی را به مدیر حوزه های علمیه ارائه کرده اند که بر اساس آن طلاب حوزه های علمیه، علوم حدیث را در قالب 20 واحد درسی فرا می گیرند.
به گزارش خبر رادیو معارف، معاون فرهنگی و ارتباطات و بین الملل موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث در گفتگو با خبرنگار رادیو معارف گفت: بر این اساس طلاب از پایه 2 یا 3 تا پایه 6 با اصول حدیث آشنا می شوند تا در حوزه معارف و علوم قرآن و حدیث توانمندی پیدا کنند.
حجت الاسلام محمد تقی سبحانی نیا افزود: با توجه به اینکه ظرفیت پذیرش طلاب در مرکز تخصصی علوم حدیث و موسسه دارالحدیث محدود است، این طرح می تواند نیاز همه طلاب به معارف قرآن و حدیث را برطرف کند.
وی خاطرنشان کرد: مطالبی که طلاب در این دوره فرا می گیرند شامل اصطلاحات حدیث، تاریخ حدیث شیعه، جوامع حدیث، روش فهم حدیث، آشنایی با منابع احادیث اهل سنت و… است.
مدیر حوزه های علمیه سراسر کشور با انتقاد از سهم ناچیز مطالعه در کشور گفت: با این سهم ناچیز نمیتوان به درجات عالی علم و کمال رسید.
به گزارش خبر رادیو معارف حجت الاسلام والمسلمین حسینی بوشهری امروز در مراسم رونمایی از آثار جدید انتشارات موسسه دارالحدیث که در سالن اجتماعات حرم حضرت معصومه(س) برگزار شد، با تجلیل از اقدامات ارزشمند این موسسه گفت: دارالحدیث از افتخارات حوزه است و شاهد این سخن، برگزاری کنگره های متعدد و احیاء آثار مورخان و محدثان مختلف در این موسسه است.
مدیر حوزه های علمیه با اشاره به خدمات گرانسنگ آیت الله محمدی ریشهری رئیس موسسه دارالحدیث، وی را (به سبب تلاش وافر در گردآوری احادیث) مجلسی زمان خواند و خواستار برگزاری برنامه ای برای بزرگداشت این عالم کشورمان شد.
حجت الاسلام والمسلمین حسینی بوشهری یادآور شد: یکی از توفیقات آیت الله ریشهری تدوین آثار گرانبهای حدیثی و توفیق دیگر وجود همراهان دلسوز و فهیم است.
وی بر لزوم توجه بیشتر حوزه های علمیه به حدیث تاکید کرد و گفت: سابقا طلاب کتابهای حدیثی مانند بحارالانوار، وسائل الشیعه و کتب اربعه را به صورت دو به دو مباحثه می کردند و این کار امروز نیز باید انجام شود.
امام جمعه قم با اشاره به راه اندازی رشته های امامت و حدیث در حوزه گفت: پذیرفتن سالی 30-40 طلبه در این دو رشته ها پاسخگوی نیاز حوزه نیست و دارالحدیث باید در این زمینه حوزه را یاری کند.
در این مراسم از دو کتاب جدید دارالحدیث با نام های “کنز الدعا” و ” شناختنامه نماز” و کتاب صوتی “رستاخیز کربلا” رونمایی شد.
وهابیون با ایثار جان جوانان وهابی به دنبال آنند که اسراییل را از خطر اتحاد مسلمانان برای نابودی اسراییل مصون نگه دارند.
به گزارش خبر رادیو معارف، حیدر رحیمپور ازغدی طی یادداشتی با عنوان «خوش خدمتی وهابیون به صهیونیستها» به بررسی نقش جریان سیاسی وهابیت برای هجمه به اسلام و همصدایی و همراهی آنان به رژیم اشغالگر قدس پرداخته است که متن کامل آن به شرح ذیل است:
من در این عصر و در این دوره و زمان، کسانی را مظلومتر و محرومتر از طلاب حوزههای علمیه اهل سنت نمیشناسم. اینان فرزندان عونترین و متعهدترین مردم اهل تسنن میباشند و اگر به شناخت ریشههای آباء و اجدادشان بپردازی در مییابی که نسل اندر نسل مومن و عابد و خادم فرهنگی شان بودهاند.
پدر عبدالحمد پیری فرسوده بود که از عهده تامین خانواده برنمیآمد و خرسند بود که حال حمد مردی شده است و میتواند در تامین خانواده او را یاری کند، لیکن تعهدشان به عقاید خود بیش از آن بود که به راحت دنیا بسنده کنند و پدر پیرش او را به مدرسه طالبان فرستاد و نوجوانی که سینه او پاکتر از فضای گلستان بود به مدرسه آمد تا به اسلام و قرآن و سنتهای پیامبر آشنایی بیشتری پیدا کند و به هدایت امت پردازد و در سه سالی به اندازه پنج سال دیگران درس خواند.
يك شب سرد زمستاني بود، موقع تعطيلات حوزه بود و علي از آشتيان به خانه ما آمده بود. پدرم هم آن شب در خانه ما مهمان بود.
پدرم علي را بسيار دوست مي داشت.نيمه هاي شب بود. همه خوابيده بودند. اما متوجه صحبت علي و پدرم شدم. پدر داشت به علي مي گفت: قوت قلبم براي تو زود است كه رنج طاعت و عبادت را بر خودت تحميل كني.»
علي در جواب پدرم گفت:« معلوم نيست در سن بالا موفق به انجام عبادت بشوم. آدم بايد از همين نوجواني خودش را آماده كند.»
آن موقع علي فقط دوازده سالش بود…
پينوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* طلبه شهيد علي مومني، كم سن ترين طلبه شهيد.
**تنها پسر خانواده بود؛ همزمان با شهادت حضرت علی(ع) به دنیا آمد و در لشکر حضرت علی(ع) به شهادت رسید. 15 ساله بود و 15 سال هم پیکرش جلوی آفتاب گرم و سوزان مجنون همچون مولایش حسین بن علی(ع) باقی ماند.
***در بخشی از وصیتنامه اش آمده است: «چقدر شهادت در راه خدا زیباست، مانند گل خوشبوست. من در این سرزمین این قدر با دشمن میجنگم تا پیروزی و موفقیت نصیبم گردد و یا به درجه رفیع شهادت نائل گردم، اگر لیاقت داشته باشم که در راه اسلام و قرآن شهید بشوم به مادرم تبریک بگویید چون به مهمانی خدا رفتهام. راستی که مرگ در راه خدا چه خوب و خواستنی است.»
****در اين شب هاي پرفيض و بركت براي ما هم دعاي خير كنيد.
امام سجّاد علیه السلام در یکی از دعاها می فرماید: خَيْرُكَ إِلَيْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَيْكَ صَاعِدٌ (مصباحالمتهجد، ص 58)
( بارالها آنچه از طرف تو به سمت ما می آید نعمت و خیر محض است و آنچه از طرف ما به سوی تو می آید جز گناه و بدی نیست. )
من هیچ نیم، همه تویی، دستم گیر از تو همه رحمت است و از من تقصیر
یکی از فقها مىگويد: حمّالى (باربری ) را ديدم، بار گران بر دوش گرفته، مىرفت و در همه راه مىگفت: الحمدللَّه، استغفراللَّه. به او گفتم: مگر جز اين دو كلمه نمىدانى؟ گفت: مىدانم و قرآن نيز مىدانم، گفتم پس چرا فقط اين دو كلمه را مىگوئى؟ گفت: براى آن كه از دو حال خارج نيست: در هر آن، نعمتى از خداى به سوى من فرود مىآيد و گناهى از من به آسمان بالا مىرود. آن نعمت را كلمۀ حَمد مىگويم و آن گناه را با إستغفار جبران مىكنم تا مگر خدا رحمتم كند. گفتم: سُبحان اللَّه، اين حمّال از من فقيه تر است.( هزار و يك نكته، ص39)
امام سجاد عليه السلام فرمود:
سه حالت و خصلت در هر يك از مؤمنين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي مي باشد و از سختي ها صحراي محشر در امان است:
اوّل آن كه در كارگشايي و كمك به نيازمندان و درخواست كنندگان دريغ ننمايد.
دوّم آن كه قبل از هر نوع حركتي بينديشد كه كاري را كه مي خواهد انجام دهد يا هر سخني را كه مي خواهد بگويد آيا رضايت و خوشنودي خداوند در آن است يا مورد غضب و سخط او مي باشد.
سوّم قبل از عيب جويي و بازگويي عيب ديگران، سعي كند عيب هاي خود را برطرف نمايد. (1)
امام سجاد عليه السلام فرمود:
سه چيز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشتن زبان از بدگويي و غيبت مردم، خود را مشغول به كارهايي كردن كه براي آخرت و دنياي انسان مفيد باشد و هميشه بر خطاها و اشتباهات خود ناراحت باشد. (2)