ألا بذکرالله تطمئن القلوب...
* به جاي بفرماييد، بسم الله ميگفتند.
* امام(ره) به خداوند خيلي اتكا داشتند. وقتي جريان يك توطئه خطرناك را به گوش امام رساندند، فرمود: اينها چه ميگويند؛ پيروزيِ ما را خدا تضمين كرده است.
* يكي از دوستان صميمي امام در رابطه با حكم دادگاه شخصي به امام مراجعه و تقاضای توصیه داشت. امام فرمود: با تمام ارادتي كه به شما دارم، چون حكم خداست، نميتوانم توصيه كنم.
* در خرداد 42 در سخنراني فيضيه فرمود: آن مردك در مدرسه فيضيه، حالا اسمش را نميبرم، آن وقت كه دستور دادم گوش هايش را بِبُرند اسمش را ميبرم.
دو روز بعد امام دستگير شدند. سرهنگ مولوي وارد اتاق امام شد. با لحن مسخره آميزي گفت: آقا! تازگي دستور نداده ايد، گوش كسي را ببرند؟. امام بعد از چند لحظه سكوت با لحني مطمئن فرمود: هنوزدير نشده است!.
پس از مدتي كوتاه سرهنگ به يكي از مناطق دور افتاده منتقل و به صورت مرموزي کشته شد.
* در ايام موشك باران، دكتر عارفي از امام پرسيد: آیا وضع خوابتان فرق كرده یا كم نشده است؟. امام فرمود: نه. دوباره پرسيد: هيچ فرقي نكرده؟. فرمود: نه.
* افراد زيادي از امام طلب بخشش ميكردند به خاطر توهين و… . ايشان ميفرمود: او را بخشيدم.
* وقتي 4 نفر از علماي قديمي تهران قرار بود به جماران بيايند؛ بر خلاف هميشه لباس كامل پوشيده و فرمود: مواظب باشيد، معطل نشوند و به استقبال آنها رفته و با همه معانقه كردند.
* معمولا هنگام قدم زدن يا قرآن تلاوت ميكردند يا ذكر ميگفتند و يا راديو گوش ميكردند.
*من قرآن را تبرک کنم؟!
* براي تبرّك، چيزهايي را ميآوردند به خصوص براي رزمندگان؛ يك دفعه وقتي فهميدند، پاكت آورده شده، محتوي قرآن هايي است كه چند سوره در آن نوشته شده با لحني تند و عتاب آميز فرمود: من قرآن را تبرك كنم؟!؛ اين چه كارهايي است كه ميكنيد!.
* برای عزت مسلمين حساسيت داشت؛ دوست نداشت، غير مسلمين آقا شوند. در جواب كانون پرورش فكري كه سوال كرده بودند: خريدن كتاب براي كودكان از كشورهاي خارجي چطور است؟. فرمود: حتي الامكان از كتاب هايي باشد كه مسلمانان نوشتهاند و چنانچه لازم بود و كتابي خيلي خوب بود به شرط آنكه تاييد غيرمسلمين نشود، اشكال ندارد.
*توجه ویژه به اوقات نماز
* در حال مصاحبه با خبرنگاران خارجي در پاريس به محض بلند شدن صداي اذان سكّو را ترك كردند.
* از ايشان پرسيدند: كدام علم را بيشتر دوست داريد؟. فرمود: علم فقه را. يكي از اطرافيان گفت: فقه كه چيزي ندارد. فرمود: نخوانده اي. عرض كرد: چرا خوانده ام. فرمود: پس نفهميده اي!.
* آقاي كوثري ميگويد: پس از شهادت آقا مصطفي به نجف رفتم. اطرافیان گفتند: تاكنون امام گريه نكرده است؛ تو كاري كن تا امام بگرید. وی مي گويد: مدت زيادي با آيات و روايات و احاديث از مصيبت فرزند گفتم. ايشان مثل كوه نشسته و خم به ابرو نياوردند. اما به محض اينكه روضه را شروع كردم به شدت شروع به گريستن كرد.
*توصیه اکید به دولتمردان
* پيوسته به هيئت دولت ميفرمود: طوري كار كنيد كه بتوانيد براي مردم توضيح دهيد. كاري نكنيد كه نتوانيد براي مردم توضيح دهيد.
* همیشه ميفرمود: اميدم به طبقه جوان، دانش آموزان و دانشجويان است. جوان هاي حزب الله لبنان را به نام تاييد كردند با اينكه هيچ گروه و حزبي را به نام تاييد نميكردند.
*لطیفهای شیرین از امام
* يك مثال شيرين: امام فرمود: پدري، فرزندش را به مكتب خانه برد. شاگرد دعا كرد، استاد بميرد. از اتفاق استاد مُرد. پدر او را به مكتب خانه اي ديگر بُرد؛ اما او پيوسته دعا مي كرد، استاد بميرد. روزي پدرش به او گفت: تو بايد دعا كني، پدرت بميرد؛ چون تا من زنده ام، دست بردار نيستم.
حال اين خارجي ها و پيروانشان بايد دعا كنند: اين سلاح الله اكبر از ملت ما گرفته شود و اين دعا هم كه مستجاب نيست و الا من نباشم باز خود ملت هست.
*شرط امام برای حضور در کلاس درس ایشان
* روزي در مسجد سلماسي به شاگردان فرمود: اگر ميخواهيد به درس من بياييد، بايد منظم باشيد و تمامتان جلو درب مسجد به هم برسيد؛ حتي فاصله منزل تا مسجد را بايد حساب كنيد.
* در نجف چند مرتبه فرمود: خرماي خشك ميخواهم؛ پرسيديم براي چه؟. فرمود: براي مطالعه شب ها كه تا دير وقت مطالعه ميكنم؛ وقتي خواب مرا فرا ميگيرد در دهانم باشد كه جلو خواب را بگيرد.
يكي از پزشكان قم مي گويد: به من خبر دادند، امام دچار ناراحتي قلبي شده اند. خودم را به بالين ايشان رساندم. فشار خون 5 بود. پس از ساعتي كه حالشان بهتر شد، آماده حركت شدند تا نماز بخوانند. گفتم: شما در فقه مجتهديد و من در طبّ. حركت شما به فتواي طبّيِ من حرام است؛ بايد خوابيده نماز بخوانيد. ايشان با دقت به نظر من عمل كردند.
منبع: از یادداشت های حجت الاسلام والمسلمین قرائتی
مادرم برای آمدن امام به ایران “شعله زرد” نذر کرده بود
مرضیه ریاحی یکی دیگر از زنانی است که هنوز هم با گذشت چندین سال از آن دوران دست از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود برنداشته است در مورد خاطراتی که از دوران پیروزی انقلاب اسلامی به یاد دارد می گوید: سالهای 1356و1357 بود در مقطع راهنمایی در حال تحصیل بودم. پدرم کارمند ژاندارمری بود یک روز طبق عادت همیشگی به همراه خانوادهام به منزل عمویم رفتیم عمهها، عموها و فرزندانشان آمده بودند چون تعدادمان زیاد بود در حیاط فرش پهن کردیم.
هرکدام مشغول کاری بود پسرها عکسی در دست داشتند و در مورد آن پچ پچ میکردند کنجکاو شدم که بدانم آن عکس کیست؟ شب شد، به خانه برگشتیم از یکی از برادرانم پرسیدم: «آن عکس مربوط به چه کسی است؟ به من هم بگویید قضیه چیست؟» چیزی نگفت. خیلی اصرار کردم تا اینکه جواب داد اگر چیزی نپرسی برایت توضیح میدهم و درمورد امام خمینی(ره) شروع به صحبت کرد تحت تأثیر قرار گرفتم با هر جملهای که میشنیدم احساس میکردم شیفتهی شخصیت امام میشوم، سپس چند عکس سیاه و سفید از امام خمینی(ره) به من داد و قرار شد آنان را بین بچهها پخش کنم.
یادم است که عکسهای امام(ره) را زیر چادرم پنهان کرده بودم و بین بچهها پخش میکردم و برای آمدن امام به ایران لحظه شماری میکردم اوایل بهمن بود که از صدا و سیما اعلام شد که امام از پاریس به ایران خواهد آمد دلهای همه مردم ایران در سینه میتپید روز 12 بهمن فرا رسید شورو شوق خاصی در بین خانوادمان بود و از طریق تلویزیون ورود امام را تماشا می کردیم مادرم هم در حیاط در حال پختن شعله زرد بود او آن قدر امام را دوست داشت که برای آمدنش شعله زرد نذر کرده بود که بین همسایهها تقسیم کند هر چند لحظه از حیاط، داخل اتاق میآمد و میگفت: بچهها امام آمد. ما هم میخندیدیم و میگفتیم: نه مادر شعله زردت نسوزد. همه ما خواهر و برادرها جلوی تلویزیون نشسته بودیم و به آن چشم دوخته بودیم هیجان زیادی داشتیم تا اینکه یکدفعه سرود انقلابی «خمینی ای امام – خمینی ای امام» شروع شد چندین بار این سرود را میخواندیم حال و هوای دیگری داشتیم دل تو دلمان نبود .
فکر میکردیم در تهران هستیم با صدای بلند همراه گروه سرود در تلویزیون این شعر را میخوانیم با صدای پدر به خودمان آمدیم. آرام تر، فکر همسایهها را هم بکنید. اینقدر جیغ نزنید خلاصه آن روز هیچ وقت از یادم نمیرود. انقلاب به پیروزی رسیده بود ولی هنوز بعضی ناآرامیها در شهر زاهدان دیده میشد.
آنزمان در کلاس اول دبیرستان فاطمیه درس میخواندم. مسئولین، دانشآموزان را در مصلی جمع کرده بودند و قرار بود آقایی برایمان سخنرانی کند همه دور تا دور مصلی نشسته بودیم که صدای شلیک گلولهای بلند شد با شنیدن اولین صدای شلیک گلوله، همهی دانش آموزان پراکنده شدند و بعضی از آنها کیفها و کفشهایشان کف خیابان جا مانده بود شروع کردم به دویدن، خودم را به دبیرستان رساندم در حالی که نفس نفس میزدم اطرافم را نگاه کردم برادرم را ندیدم. آخر او همیشه به دنبالم میآمد. مدتی همانجا ایستادم خبری نشد به طرف خانه حرکت کردم در نزدیکی خانه یکی از همسایگان را دیدم گفت:«خبر داری ضد انقلابیون برادرت را اسیر کردهاند؟»
قلبم از جا کنده و پاهایم سست شد گفتم: آخه آخه…کجا بردنش؟ به خانه نرفتم و خودم را به محل کار پدرم رساندم. پدرم با دیدنم شوکه شد و گفت دختر تو اینجا چهکار میکنی! برادرت کجاست؟ قضیه را برای پدرم تعریف کردم او هم فوراً ماشین همکارش را گرفت و من را به خانه رساند و خودش رفت آنقدر پیگیری کرد تا اینکه فهمید برادرم در کوچههای اطراف خیابان خیام توسط ضدانقلابیون و اشرار بازداشت شده خلاصه بعد از 48 ساعت پدر همراه برادرم به خانه برگشت درب خانه که باز شد همه در حالی که اشک به روی گونههایمان جاری بود به طرف برادرم دویدیم سر و صورتش بسیار زخمی و خون آلود بود.
فقط به خاطر اینکه پوستری از امام(ره) را روی شیشهی ماشینش چسبانده بود او را اسیر کرده بودند آنزمان ضد انقلاب و اشرار تمام سعیشان این بود که از وحدت شیعه و سنی جلوگیری کنند که هیچگاه موفق به این کار نشدند.
دههٔ فجر انقلاب اسلامی به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روحالله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
روایت فرح از فرار شاه/ ماهها بود خواب راحت نداشتیم
ساعت دو بعد از ظهر 26دی ماه بود که خبر فرار شاه از رادیو پخش شد، فریاد شادمانی مردم ایران به هوا رفت، چراغ اتومبیل ها روشن شد، برف پاکن ها به رقص درآمدند، بوق ها به راه افتاد، و غلغله شهر های ایران را برداشت.برخی عکس شاه را در اسکناس درشت پانصد تومانی و هزار تومانی سوراخ کرده بودند و بر دست گرفته بودند. جمعی نیز عکس های حضرت امام خمینی (ره) را بین سرنشینان اتومبیل ها پخش می کردند.پس از شکست جمشید آموزگار، جعفر شریف امامی و ازهاری در اداره کشور و مهار كردن خشم و نفرت مردم نسبت به حکومت پهلوی، شاه آخرین تیر خود را رها كرد و سعی كرد با انتخاب یكی از اعضای جبهه ملی كه به ظاهر از مخالفان شاه باشد، خشم مردم را فرو نشاند. به همین جهت شاپور بختیار به شرط گرفتن اختیارات كامل و خروج شاه از كشور بعد از رای اعتماد مجلس به دولت، نخست وزیری را پذیرفت.
سرانجام در روز 26 دی 1357 محمد رضا شاه مجبور شد ایران را به سمت کشور مصر ترك كند، و این در حالی بود كه حتی نزدیك ترین حامیان و اربابانش هم از پذیرفتن او امتناع كردند.
اگر شخصى توبه کرد ولى باز شیطان و یا هواى نفس بر او غلبه کرد و او فریب خورد و گناهى را مرتکب شد و آن عهدى را که با خدا بسته بود شکست توبه سابقش باطل نمى شود بلکه واجبست بر او از گناه تازه اش توبه کند و از خدا طلب آمرزش نماید و از رحمت بى پایان حق نباید ماءیوس شود نگوید حالا من دیگر بار گناه کردم خدا مرا نمى بخشد، خیر، یاءس و نا اءمیدى خود از گناهان کبیره است و خدا هم غفار است و از گناه هان مى گذرد.
محمّد بن مسلم از حضرت باقر (ع ) روایت کرده که حضرت فرمود:
اى محمّد بن مسلم گناهان بنده مؤ من که از آن توبه کرده آمرزیده شده است و باید براى آینده ، پس از توبه و آمرزش کار نیک و خوب و پسندیده اى انجام دهد به خدا این فضیلت نیست مگر براى آنها که ایمان دارند.
من گفتم اگر پس از توبه و استغفار از گناهان ، باز گناه کرد و باز توبه نمود آنوقت چه باید کرد آیا قبول است یا نه ؟
حضرت فرمود: اى محمد بن مسلم تو گمان میکنى که بنده مؤ من از گناه خود پیشمان گردد و از آن آمرزش خواهد و توبه کند خدا توبه اش را نمى پذیرد؟!
گفتم : کسى که چند بار اینکار را کرده است ، یعنى گناه مى کند و بعد از خدا طلب آمرزش مى خواهد، آیا بخشیده مى شود؟!
حضرت فرمود: آنچه مؤ من با آمرزش خواهى و توبه بازگردد خدا هم به آمرزش او بر مى گردد. و براستى که خداوند زیاد آمرزنده و مهربانست توبه را میپذیرد و از بدکردارى ها میگذرد. مبادا تو مؤ منین را از رحمت خدا نومید سازى .(1)
جوانى در بنى اسرائیل بود که بیست سال خدا را عبادت و طاعت کرده ، بیست سال سر تعظیم و ادب در برابر حق فرود مى آورد تا اینکه همنشین هاى بد، هواى نفس ، شیطان او را فریب داد و به گناه آلوده شد و بیست سال در معصیت بسر مى برد، روزى در آینه نگاه کرد دید موهایش سفید شده خیلى ناراحت شد، بدش آمد و از کرده خود پیشمان شد، گفت خدایا بیست سال بندگى و عبادت کردم و حال بیست سال است که نفهمیدم به گناه افتادم آیا اگر برگردم بسوى تو و توبه کنم آیا مرا قبول مى کنى ؟ صدائى شنید که یکى مى گفت :
اَحْبَبْتَنا فَاَحْبَبْناکَ، تَرَکْتَنا، فَتَرَکْناکْ، وَعَصَیْتَنا، فَاَمْهَلْناکْ وَاِنْ رَجَعْتَ اِلَیْنا قَبِلْناک .
یعنى ما را دوست داشتى پس ما هم ترا دوست داشتیم ، و ما را ترک کردى پس ما هم تو را ترک کردیم ، معصیت ما کردى تو را مهلت دادیم پس اگر برگردى بطرف ما تو را قبول مى کنیم .(2)
از این مرحمتها از خدا نسبت به تمام امم بوده و در این امت هزار برابر است .
بازآ، بازآ، هر آنچه هستى باز آى
گر کافر و گبر و بت پرستى باز آى
این درگه ما در گه نومیدى نیست
صدبار اگر توبه شکستى بازآى
در هر حالتى شخص باید امیدش به خدا باشد. حضرت لقمان به فرزندش وصیت فرمود: اى فرزندم ، اگر گناه جن وانس را داشته باشى ، چنان امیدوار به خدا باش که تو را رحم مى کند و اگر عبادت ثقلین را هم داشته باشى بترس از اینکه مبادا تو را عذاب کنند، یعنى به عبادت خودت ننازى که عجب تو را بگیرد.
ابوبصیر مى گوید: به حضرت صادق (ع ) عرض کردم : آقا! معنى توبه نصوح چیست که خداوند به آن امر فرموده است ؟
حضرت فرمود: آن توبه از گناهى است که انسان هرگز به آن باز نگردد.
گفتم : آقا جان ! کدامیک از ماست که به گناه باز نمى گردد؟!
حضرت فرمود: اى ابامحمد به درستى که خدا بندگانى را دوست دارد که بعد از فریب خوردن زیاد، توبه زیاد کند.
در حقایق الاسر دارد، حضرت رسول خدا (ص ) فرمود:
اگر آنقدر گناه کردید که تا آسمان برسد و بعد پشیمان شوید و توبه کنید هرآینه خدا قبول مى کند توبه شما را.
بار الَّها بارها بر گشته ام
توبه ها و عذرها بشکسته ام
کرده ام آنها، که از من مى سزید
تا چنین سیل سیاهى در رسید
1- اصول کافى : باب توبه ، حدیث 6 .
2- ثمرات الحیوة : جلد 3، صفحه 377 از انوار نعمانیه .
40معجزه از پیامبر (صلوات الله علیه)
1–پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم پس از درخواست قريش، شقّ القمر كرد؛
2- هشتاد نفر را با مقدار كمى جو سير كرد كه عناق یكى از آنها است،
3-در جايى ديگر هشتاد نفر را با نان اندكى كه در دست اَنَس بود سير كرد.
4-در جايى ديگر تمام سپاهيان با خوردن مقدار كمى خرما كه دختر بشير به پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم داده بود سير گشتند و از خرما نيز چيزى باقى ماند.
5-يك بار ديگر، آب از ميان انگشتانش جوشيد و همه را سيراب كرد. و از ظرفى كه دهانه آن بسيار تنگ بود وضو گرفت.
6-يك بار آب وضويش را در چشمه تبوك و بار ديگر در چشمه حديبيه ريخت و آب از آن دو فوران كرد و هزاران نفر از آن سيراب گشتند در حالى كه پيشتر آب نداشتند.
7-يك بار مشتى خاك به سوى مشركان ريخت و چشمان آنان كور شد و خدا در اين باره اين آيه را نازل كرد: «وَما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» « هنگامى كه ريگ به سوى آنان افكندى، تو نيفكندى بلكه خدا افكند»
8-معجزه ديگر او اين بود كه وقتى كه براى او منبرى ساختند، تنه درخت خرمايى كه پيشتر بر آن مى نشست و خطبه می گفت از دورىِ رسول خداصلى الله وعليه وآله وسلم ناله زد به طورى كه ناله او را همه ياران شنيدند، پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم به آن تنه نخل دستى زد و تنه ساكت شد.
9-هنگامى كه از يهود درخواست كرد كه مرگ را آرزو كنند، به آنها خبر داد كه هيچگاه آرزوى مرگ نخواهند كرد.
10-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم از غيب خبر داد و فرمود: “عمّار را گروه طغيانگر خواهند كشت” و “حسن عليهالسلام با صلحش كار دو گروه از مسلمانان را اصلاح خواهد كرد".
11-همچنين از مردى خبر داد كه در راه خدا می جنگد ولى سرنوشتش جهنم است و سرانجام خودكشى می كند، او سراقة بن جعشم بود، روزى پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم را تعقيب كرد ناگاه پاى اسب سراقه در زمين فرو رفت و دود او را احاطه كرد، او از پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم كمك خواست و پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم براى او دعا كرد و نجات يافت. پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم او را هشدار داد كه روزى كسرى او را خواهد گرفت و دستبند به او خواهند زد؛ چنين نيز شد.
12-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم در همان شبى كه اسود عنسى -كه در يمن بود- كشته شد، از مرگش خبر داد و قاتلش را معرفى كرد.
13-بر صد مرد قريشى كه منتظر او بودند خاك پاشيد و ديگر او را نديدند.
14-شترى با تذلّل به حضرت شكايت برد.
15-دو درخت را نزد خود فرا خواند و آنها نزد او آمدند، سپس به آنها دستور داد كه جدا شوند و جدا شدند.
16-مسيحيان را براى مباهله فرا خواند و به آنها خبر داد كه اگر مباهله كنند هلاك مى گردند، و آنان نيز از مباهله امتناع ورزيدند.
17-عامر بن طفيل و اربد بن قيس كه دو جنگجوى عرب بودند براى كشتنش نزد وى آمدند ولى بين او و آنها فاصله شد و پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم آنها را نفرين كرد و عامر به سبب غده اى هلاك شد و اربد با صاعقه نابود گرديد.
18-روزى از مرگ اُبىّ بن خلف خبر داد و شخصى اُبى را با زخمى كوچك به قتل رساند.
19-روزى به او سم خوراندند و همه كسانى كه از آن خوردند مردند، ولى او بعد از اين حادثه چهار سال زنده ماند در حالى كه هنگام خوردن، آن گوشت سمى با وى سخن گفت.
20-در جنگ بدر، نام قهرمانان قريش را كه كشته مى شوند نام برد، و پس از جنگ بر اجساد يك يك آنها ايستاد.
21-خبر داد كه گروهى از امّتش در نزديكىِ دريا مى جنگند، و اينچنين نيز شد.
22-مشارق و مغارب زمين برايش آشكار بود و از آن خبر مى داد كه در امّت اسلام حاكمى بر مشرق و مغرب زمين حكومت خواهد كرد، و چنين نيز شد؛ و اين حاكم كه از مشرق زمين يعنى بلاد ترك تا مغرب زمين يعنى درياى اندلس و شهرهاى بربر را فتح مى کند نمى تواند سرزمينهاى جنوب و شمال خويش را فتح نمايد.
23-به دخترش فاطمه عليهاالسلام خبر داد كه او اولين كسى است كه پس از رحلتش به او ملحق مى شود، و چنين نيز شد.
24-همچنين خبر داده بود كه آن همسرش كه از بقيه بيشتر صدقه بدهد زودتر از ديگر همسرانش پس از رحلتش به او خواهد پيوست، و چنين شد زيرا كه زينب بنت جحش كه از ديگران بيشتر صدقه مى داد زودتر به او پيوست.
25-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم به گوسفندى كه بى شير بود دست كشيد و گوسفند پرشير شد، و اين سبب اسلام آوردن ابن مسعود شد. او اين كار را بار ديگر در خيمه امّ معبد خزاعيه انجام داد.
26-روزى چشم يكى از اصحاب درآمد و به زمين افتاد. پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم با دست خويش آن چشم را در جاى خود قرار داد و بهتر و سالمتر از چشم ديگر شد.
27-آب دهان خويش را در روز جنگ خيبر به چشمان دردناك على عليه السلام ماليد و در همان لحظه چشمانش سالم شد و او را پرچمدار سپاه كرد.
28-ياران پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم صداى تسبيح گفتن غذايى را كه در برابر پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم بود مى شنيدند.
29-لبهاى يكى از ياران پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم به شدت درد مى كرد، پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم دست بر آن كشيد و بى درنگ شفا يافت.
30-روزى غذاى سپاهيانش بسيار كم شد، او باقيمانده غذاى موجود را جمع كرد و براى بركت دار شدن آن دعا فرمود، سپس تمام ياران از آن غذا خوردند.
31-حكم بن عاص براى تمسخر پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم، لنگ لنگان قدم برمى داشت. پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم رو به او كرد و فرمود: همينگونه بمان. او تا آخر عمر لنگ لنگان قدم برمى داشت.
32-پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم دست بر دست طلحه كه در جنگ اُحد آسيب ديد كشيد، و همان وقت دستش شفا يافت.
33-همچنين پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم حضرت على عليه السلام را باخبر ساخت كه در ماه مبارك رمضان به شهادت مى رسد و محاسنش با خون سرش رنگين مىگردد.
34-او خبر از شهادت امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام داد و فرمود: حسن عليها لسلام با سم، شهيد مى شود؛ و حسين عليه السلام در كربلا شهيد مى گردد در حالى كه تنها و بى ياور خواهد ماند.
35-همچنين خبر داد كه امام رضاعليه السلام -كه پاره تن او است- در طوس مدفون مى گردد.
36-خبر داده بود كه امامان بعد از او دوازده نفر هستند، و نام همه را با اسم بيان كرد، و خبر داد كه اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از او با ناكثين و قاسطين و مارقين خواهد جنگيد.
37-خبر داده بود كه يكى از همسرانش ظالمانه به جنگ اميرالمؤمنين عليه السلام خواهد رفت و سگهاى حوأب بر او پارس خواهند كرد.
38-خبر داده بود كه فتنه ها پس از او زياد خواهد شد، و ابوذر تنها و بى كس خواهد مرد، و غذاى آخرين روزِ عمّار از دنيا مقدارى شير خواهد بود.
39-از معجزات پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم اين است كه خورشيد مطيع او بود و روزى به دستور او از غروب كردن باز ماند و يك بار نيز از طلوع كردن براى مدتى باز ماند.
40-همچنين روزى به درختى دستور داد كه از جايش حركت كند، درخت نيز از جايش حركت كرد و نزد پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم آمد و به او سلام كرد، سپس به جاى خويش برگشت، كه اين خبر در نهج البلاغه نيز آمده است.
گفته اند: هركه در اين معجزات شك نمايد و گمان كند كه نقل اين معجزات به حد تواتر نرسيده است و متواتر، فقط قرآن است، اين شخص مانند كسى است كه در شجاعت على عليه السلام يا كرم حاتم طايى شك كرده، ولى با اين حال نمى تواند در تواتر قرآن كريم كه معجزه بزرگ پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم است شك كند كه پيامبرصلى الله وعليه وآله وسلم با آن با تمام خلق و فصيحان عرب كه هزاران نفر هستند به تحدّى برخاست و قرآن فصيحان و سخنوران عرب را به مبارزه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كلامى مانند قرآن بياورند يا حدّاقل ده سوره مثل قرآن يا يك سوره مثل آن بياورند، سپس قرآن مى فرمايد: ” لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِنْسُ وَالجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا القُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً” “اگر انس و جن گرد آيند تا مانند اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورند هرچند برخى از آنها پشتيبان برخى ديگر باشند".
و خدا اين سخن را فرمود تا آنان را عاجز سازد. آنان نيز به عجز خويش اقرار كردند و از مبارزه با قرآن دست كشيدند و خود را در معرض مرگ و زنان و كودكان خويش را در معرض اسارت قرار دادند و نتوانستند با قرآن معارضه كنند و از ارزش آن بكاهند. سپس اين تحدّى به شرق و غرب عالم و تمام عصرها و دورانها رسيد ولى كسى پيدا نشد كه با قرآن معارضه كند.
متن از طرف سرکار خانم فرزانه حيدري
السلام علیک یا حبیب الله یا محمد ابن عبدالله اشهدانک قد بلغت الرساله واقمت الصلاه وآتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر
و سلام بی پایان تمامی کائنات برتو باد ای پیامبر رحمت و مهربانی، آنگاه که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث گشت و سخن و عملش رابا آزادگی و انسانیت اجین نمود اینان که دینش و خودش را به استهزاء می گیرند در جاهلیت و وحشی گری مطلق بسر میبردند اکنون نیز بدرستی مشاهده میشود که در همان خوی حماقت و وحشیگریشان غوطهورند و در عین ناباوری دم از آزادی اندیشه و بیان میزنند در حالی که در کشورهایشان کسی جرات رد هلوکاست و بازتاب اخبار کودک کشیها در فلسطین و جنایات انسانی در آفریقا و سایر نقاط جهان را ندارد. حضرت مصطفی شیرینترین و لذت بخشترین عمل را عبادت معبود خواند و در پی هدایت خلق بود حال آنکه اینان برای رسیدن به اهداف پلید خود دست به هر کاری میزنند و فقط ادا در میآورند و فریاد آزادی بیانشان کوش فلک را کر کرده است.
ما ابراز انزجار خود را از اقدام وقیحانه نشریه فرانسوی شارلی ابدو در اهانت به حضرت خاتم المرسلین(صلی الله علیه و آله و سلم) تاکید مینمائیم: مسلمین جهان اعم از شیعه و سنی در جای جای دنیا با تاکید بر اصل وحدت و اخوت در عصر کنونی تحت لوای اسلام جمع گشته و دست در دست یکدیگر عزم خود را بر حفظ عزت و کرامت امت اسلامی جزم می نماییم. از مجامع حقوقی و بین المللی میخواهیم تا عاملان این اقدام ننگین را به سزای اعمال خویش برسانند.
همچنین به دشمن اعلام میداریم که خورشید همیشه پشت ابرها قرار نمیگیرد و اگر همه نیروهای خود را جمع کنید هرگز موفق نخواهید شد از گسترش روز افزون اسلام جلوگیری نمایید؛ چرا که این وعده حتمی و تخلف ناپذیر خداوند است که مستضعفین روی زمین نجات پیدا کرده و اسلام در سرتاسر گیتی به پیشوایی خلف صالح پیامبر عظیم الشان اسلام، مهدی موعود (عج) گسترش خواهد یافت.
حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ چند سئوال از مقلدان نظر فقهی خود را در خصوص دعانویسی و عمل کردن به استخاره بیان داشتهاند.
متن سئوالات و پاسخهای این مرجع تقلید را به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر معظمله منتشر میکنیم.
* آیا پرداخت و دریافت پول در قبال نوشتن دعا جایز است؟
دريافت يا پرداخت مبلغی به عنوان اجرت نوشتن دعاهای وارده اشکال ندارد.
* دعاهایی که نویسندگان آن ها ادعا میکنند که در کتاب های قدیمی دعا نقل شدهاند، چه حکمی دارند؟ و آیا این ادعیه از نظر شرعی معتبر هستند؟ مراجعه به آنها چه حکمی دارد؟
اگر دعاها از ائمه اطهار(عليهمالسلام) نقل و روايت شده باشند و يا مضامين آنها حق باشد، تبرّک جستن به آنها اشکال ندارد. همان گونه که تبرّک جستن به دعاهای مشکوک به اين اميد که از معصوم(عليهالسلام) باشند، اشکال ندارد.
* آیا عمل به استخاره واجب است؟
الزام شرعی در عمل به استخاره وجود ندارد، ولی بهتر است بر خلاف آن عمل نشود.
* بنا بر آنچه گفته میشود در کارهای خیر، نیازی به استخاره نیست. آیا در مورد کیفیت انجام آنها و یا در مورد مشکلات پیش بینی نشدهای که در خلال انجام آنها ممکن است پیش بیاید، استخاره جایز است؟ و آیا استخاره راهی برای شناخت غیب محسوب میشود یا اینکه فقط خدا از آن آگاه است؟
استخاره برای رفع حيرت و ترديد در انجام کارهای مباح است، اعم از اينکه ترديد در اصل عمل باشد يا در چگونگی انجام آن. بنابراين در کارهای خير که در آنها حيرت وجود ندارد، استخاره لازم نيست و همچنين استخاره برای آگاهی از آينده شخص يا عمل نمیباشد.
* آیا در مواردی مثل تقاضای طلاق یا عدم آن، استخاره با قرآن صحیح است؟ و در صورتی که شخصی استخاره کند ولی طبق آن عمل نکند، حکم چیست؟
جواز استخاره با قرآن يا تسبيح اختصاص به مورد خاصی ندارد، بلکه در هر امر مباحی که شخص راجع به آن ترديد و حيرت داشته باشد به طوری که قادر بر اتخاذ تصميم نباشد، میتوان استخاره گرفت و از نظر شرعی عمل به استخاره واجب نيست هر چند بهتر است انسان با آن مخالفت نکند.
* آیا استخاره با تسبیح یا قرآن در مسائل سرنوشت ساز مانند ازدواج جایز است؟
شايسته است انسان در اموری که میخواهد راجع به آنها تصميم بگيرد، ابتدا تأمل و دقت کند و يا با افراد با تجربه و مورد اطمينان مشورت نمايد و در صورتی که با اين کارها تحيّر او برطرف نشد، میتواند استخاره کند.
* آیا چند بار استخاره برای یک کار صحیح است؟
چون استخاره برای رفع حيرت است، بنابراين بعد از برطرف شدن حيرت با استخاره اول، تکرار آن معنی ندارد مگر آنکه موضوع تغيير کند.
* گاهی مشاهده میشود نوشتههایی که متضمّن معجزات امام رضا(علیه السلام) هستند با قرار دادن آنها بین صفحههای کتابهای زیارت که در زیارتگاهها و مساجد وجود دارند، در بین مردم توزیع میشوند و ناشر آنها هم در زیر آنها نوشته است که هر کس آن معجزهها را بخواند واجب است آنها را به تعداد خاص بنویسد و در بین مردم توزیع کند تا به حاجت خود برسد، آیا این مطلب صحیح است؟ و آیا بر کسی که آنها را میخواند، واجب است که به درخواست ناشر عمل نماید؟
از نظر شرعی دليلی بر اعتبار اين امور وجود ندارد و کسی هم که آنها را میخواند ملزم به عمل به درخواست ناشر مبنی بر نوشتن آنها نيست.
امام علی (علیه السلام) درحدیثی سه حالت رابرای انسان مومن بیان نموده اند.
وَ مِنْ كَلَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع كُلُّ قَوْلٍ لَيْسَ لِلَّهِ فِيهِ ذِكْرٌ فَلَغْوٌ- وَ كُلُّ صَمْتٍ لَيْسَ فِيهِ فِكْرٌ فَسَهْوٌ- وَ كُلُّ نَظَرٍ لَيْسَ فِيهِ اعْتِبَارٌ فَلَهْوٌ
حضرت امیر المومنین (علیه السلام) می فرماید:هر سخنى كه ذکر خدا در آن نباشد بيهوده است وهر سكوتى كه در آن انديشهاى نباشد سهو است و هر نگاهى كه در آن عبرت نباشد لهو است
امام علی ع دراین حدیث ترسیم مهمی ازیک انسان مومن وآگاه نموده که دارای سه حالت است یا متکلم است یا ساکت ویا نظر به چیزی درخارج می کند، در این سه حالت باید سه برنامه داشته باشد، اگر سخن می گوید ذکری ازخدا دراو باشد، و اگر سکوت می کند سکوتش آمیخته با تفکرباشد و اگر نگاه می کند نگاهش عبرت باشد
بحارالانوارج74
به مناسبت هفدهم ربیع الاول، سالروز ولادت با سعادت رسول اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم، مصادیقی از سیرۀ رفتاری آن حضرت را تقدیم خوانندگان می نمایم.
1. آب را با سه نفس مى آشاميد؛ آب را مى مكيد و يكباره سر نمى كشيد.
2. چون كسى را صدا مى زد، سه بار تكرار مى كرد؛ ولى در سخن گفتن يك بار بيشتر نمى گفت.
3. اگر اذن دخول مى گرفت، سه بار تكرار مى فرمود.
4. كلامش روشن بود و هر شنوندهاى آن را مى فهميد. به هنگام سخن گفتن، سفيدى دندانش برق مى زد؛ اگر او را مى ديدى مى گفتى: دندان هاى پيش او فاصله دارد ولى فاصله نداشت.
5. نگاه كردنش كوتاه بود و به كسى خيره نمى شد. اگركسى سخنى را خوش نمى داشت با او مطرح نمی کرد.
6. هنگام راه رفتن مانند كسى كه از سراشيبى فرود مى آيد، قدم بر مى داشت.
7. هيچ خوراكى را نكوهش يا ستايش نمى كرد.
8. هر كس آن حضرت را می دید، مى گفت: هيچ كس را مانند آن جناب صلّى اللَّه عليه و آله قبل از آن و بعد از آن نديده و نخواهم ديد.
9. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نگاهش را ميان يارانش تقسيم مى كرد و به اين و آن يكنواخت مى نگريست.
10. آن حضرت هرگز پاى خود را در میان یاران دراز نكردند.
11. اگر مردى با آن حضرت دست مى داد، حضرت دست او را رها نمى كرد تا او دست خود را عقب بكشد؛ وقتی مردم اين نكته را فهميدند در وقت دست دادن، فوراً دست خود را از دست حضرت بيرون مى كشيدند.
12. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هرگز سائلى را رد نكرد، اگر چيزى داشت مى داد و گر نه مى فرمود: خدا برساند.
13. امام صادق عليه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هر گاه با كسى مى نشست از جا بر نمى خاست تا همنشين او از جا برخيزد.
14. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به هنگام سخن گفتن لبخند مى زد.
15 امام صادق عليه السّلام فرمود: مؤمنى نيست مگر آنكه از شوخى بهرهاى دارد.
16رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نيز شوخى مى كرد ولى جز سخن حق چيزى نمى گفت.
17. وقتی کودکی را برای تبرّک یا نامگذاری به حضور رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مى آوردند، آن حضرت به احترام نزدیکان کودک، او را در دامن خود مى نشانيد،؛ گاهی اتفاق می افتاد كه كودك در دامان آن حضرت ادرار مى كرد. برخى از كسانى كه ناظر بودند به روى كودك فرياد مى زدند. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله مى فرمود: با تندى از ادرار کردن كودك جلوگيرى نكنيد؛ او را رها كنيد تا كاملاً ادرار كند. آنگاه به دعا و نامگذارى وى مى پرداختند. نزدیکان كودك نيز خوشحال مى شدند و آزردگى و ملالت خاطرى از اين حادثه در پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نمى ديدند؛ وقتی از نزد آن حضرت بازمى گشتند، پیامبر لباس خود را آب مى كشيدند.
18. هنگامی که رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سواره بود، نمى گذاشت كسى پياده همراه او حركت كند، يا او را با خود سوار مى كرد و اگر وى نمى پذيرفت، حضرت مى فرمود: جلوتر برو و هر جا در نظر دارى، منتظر من بمان.
19. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله هيچ گاه براى خود از كسى انتقام نگرفت؛ بلكه آزار دهندگان را مى بخشيد و از آنان گذشت مى فرمود.
20. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اگر يكى از يارانش را سه روز پياپى نمى ديد از حال وى جويا مى شد؛ اگر در سفر بود، برايش دعا مى كرد؛ اگر در شهر بود به ديدارش مى رفت و اگر بيمار بود از او عيادت مى فرمود.
اینو می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به
گل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!
چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟
می ترسی برقش بگیرتت؟
نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!
این جوری فقط می خواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد،
کاش چتر داشتم،بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.
هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟
اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه
و به موجودات زمین می بخشه؟!
ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟