ألا بذکرالله تطمئن القلوب...
کاری کن که با همان جان بی غبار و پاک به سمت تو بیایم و امانت را ادا کنم. کاری کن آینه ای که به من داده بودی در تکان های دقایق و ساعت ها و روزها و شبها نشکسته باشد. بار الها! کاری کن در این قطار بی بازگشت حواسم جز تو به دیگری پرت نشود. کاری کن که قلب من مؤمن به “بسم الله” ، مؤمن به “یکی بود،یکی نبود” بماند.
="text-align: justify;">
rmal" style="text-align: justify;">
متون دینی ما، اولین و مهم ترین ملاک در انتخاب همسر را دینداری معرفی کرده است. قرآن کریم در همین زمینه می فرماید: «ولا تنکحوا المشرکات حتی یومن ولامه مؤمنه خیر من مشرکه ولو اعجبتکم و لا تنکحو المشرکین حتی یومنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئک یدعون الی النار واللّه یدعو الی الجنه؛ با زنان مشرک تا زمانی که ایمان نیاورده اند ازدواج نکنید،
اگر چه بخاطر مال یا جمال و مقام (موقعیت)، شما را به شگفتی آورند و زنان خود را به ازدواج مردان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند در نیاورید اگر چه (مال و زیبایی و موقعیت) آنان شما را به شگفتی آورد (زیرا) آنها شما را به سوی آتش دعوت می کنند و خداوند شما را دعوت به بهشت و آمرزش می نماید.»
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اگر مرد با زنی برای جمال یا مال ازدواج کند به همین امر واگذار می شود ولی اگر برای دیندار بودن او ازدواج کند خدا مال و جمال را نیز نصیبش می گرداند.»
و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «هر کس با زنی برای مالش ازدواج کند خدا او را به همین امر واگذار می نماید و هر کس که برای جمالش ازدواج کند به چیزی می رسد که از آن کراهت دارد و هر کسی که برای دینداری ازدواج کند خداوند هر سه را برایش جمع می کند.»
از این آیه و روایات بخوبی استفاده می شود کسانی که درصدد انتخاب همسر هستند باید ایمان و دینداری را به عنوان شرط اصلی و ضروری محسوب بدارند و برای یافتن آن کمال سعی و جدیت را به عمل آورند. والدین پسر و دختر نیز باید در انتخاب همسر برای فرزندان خود موضوع ایمان و دیانت و تقید به ضوابط و مقررات شریعت را شرط اساسی بدانند و دریافتن چنین فردی به پسر و دخترشان کمک نمایند.
2ـ عقل و هوش
بعد از دینداری، عقل و زیرکی از مهم ترین معیار و ملاک یک همسر خوب محسوب می شود، اداره و تداوم و پیمودن راه راست و حل مشکلات زندگی کار آسانی نیست اگر دو همسر با هم تفاهم داشته باشند و موقعیت یکدیگر و شرایط و امکانات زندگی را خوب درک کنند، می توانند زندگی را بر پایه صحیحی استوار سازند و به انجام وظیفه مشغول باشند و به کانون خانواده صفا و محبت و گرمی دهند و با عقل و درایت مشکلات را حل و فصل کنند. همسر عاقل امکانات خانواده و شرایط و اوضاع زندگی را خوب درک می کند، توقعات بیجا و بلندپروازی ندارد تا همسرش را در فشار قرار دهد. اکثرا اختلافات خانوادگی و کشمکش های زندگی معلول جهالت و نادانی زن و شوهر، یا یکی از آنها می باشد؛ زوجین هر چه عاقل تر باشند بهتر می توانند همسرداری کنند و وسیله آسایش و خوشی همدیگر را فراهم سازند و از اختلافات و مشکلات بکاهند. همسر عاقل، گذشت و بردباری دارد و با بهانه های کوچک و جزئی زندگی را متلاشی نمی سازد.
به علاوه، عقل و هوش زن و شوهر در فرزندان نیز تأثیر دارد، فرزندان خانواده خوش فهم و باهوش، غالبا زیرک می شوند، و برعکس حماقت و نادانی پدر و مادر نیز در فرزند تأثیر دارد، همسر باهوش و عاقل بهتر می تواند نسبت به تعلیم و تربیت فرزندانش انجام وظیفه نماید. باری عقل و درایت یکی از معیارها و ملاک های مهم و بسیار با ارزش محسوب می شود که به هنگام گزینش همسر باید کاملاً مورد توجه قرار بگیرد.
امام علی(علیه السلام) می فرماید: «ایاکم و تزویج الحمقاء فان صحبتها بلاء و ولدها ضیاع؛ با انسان احمق و نافهم ازدواج نکنید زیرا معاشرت با او بلایی است عظیم و فرزندانش نیز ضایع خواهند شد.» همچنین رسول خدا(صلی الله و علیه و آله و سلم) به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «یا علی لا فقر اشد من الجهل و لا مال اعود من العقل؛ یا علی! هیچ فقری بدتر از نادانی و جهالت نیست و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.»
و نیز امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «العقل دلیل المؤمن؛ عقل دلیل و راهنمای مؤمن است.» از این روایات بخوبی استفاده می شود که عقل و هوش از بزرگترین معیارها و ملاک هایی است که در انتخاب همسر باید مورد توجه دختر و پسر باشد.
ادامه دارد…
انسان در سراسر زندگی با انتخاب هایی روبه رو می شود و بایسته است که ملاک ها و معیارهایی برای گزینش هر موضوع در دست داشته باشد؛ مانند انتخاب شغل، رشته تحصیلی، مسکن و … فرد براساس منافع و شرایط و امکانات موجود، معیارهایی را تعریف و آنگاه گزینش می کند، یکی از موضوعات و مسائل مهم زندگی ازدواج است که نیازمند دقت و توجه بیشتری است؛ زیرا به تمام زندگی دنیوی و اخروی او ارتباط دارد و نسل آینده نیز از آن متأثر می باشد. با توجه به اهمیت موضوع و پیامدهای آن ضروری است تا ملاک ها و معیارهای درست و منطقی ازدواج را بشناسیم.
قرآن کریم و روایات معصومان(علیه السلام) ملاک های مهمی را برای این مسئله بیان کرده است که در این نوشتار به چند نمونه می پردازیم:
امام صادق(علیه السلام) درباره اهمیت توجه به ملاک های انتخاب همسر فرمودند: «انظر این تضع نفسک و من تشرکه فی مالک و تطلعه علی دینک و سرک؛ خوب دقت کن که خودت را در کجا می نهی و چه کسی را در مالت شریک می گردانی و بر دین و اسرارت آگاه می سازی.»
و نیز فرمودند: «انما المرائة قلاده فانظر ماتتقلد؛ زن به منزله گردنبندی است که به گردن می افکنی، سپس مراقب باش که چه چیزی را به گردن می افکنی.»
این ملاک ها هم باید در مورد مردان باشد و هم درباره زنان، چنین نیست که تنها زنان باید این صفات و ویژگی ها و ملاک ها را دارا باشند و مردان از آن مستثنا شوند.
ادامه دارد…
قسم خوردن از کارهای افراد پست است
خداوند مومنین و سالکان راه خدا را از حرف پذیری و همنشینی با چند گروه نهی فرموده است که یکی از آنها کسانی اند که در کارهای خود زیاد قسم می خورند
می فرماید: وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ… (سوره قلم آیه 10)
( اطاعت از هر كس كه بسيار سوگند ياد مىكند و پست است مكن…)
نکته مهم در این آیه این است که خدای متعال صفت پست و رذل را برای افرادی بکار گرفته که زیاد قسم می خورند
” حلاف” به كسى مىگويند كه بسيار قسم مىخورد، و براى هر كار كوچك و بزرگى سوگند ياد مىكند، و معمولا اينگونه افراد در سوگندهاى خويش صادق نيستند.
” مهين” از” مهانت” به معنى حقارت و پستى است و بعضى آن را به معنى افراد كم فكر يا دروغگو يا شرور تفسير كردهاند.
لازمه بسيار سوگند خوردن در هر امر مهم و غير مهم و هر حق و باطل، اين است كه سوگند خورنده احترامى براى صاحب سوگند قائل نباشد، و چون سوگندها به نام خدا بوده، پس معلوم مىشود سوگند خورنده، عظمتى براى خداى عز و جل قائل نيست، و همين بس است براى رذلى او، و رذالت اين صفت.
من کجای قرآنم؟
میگفت : «من کجای قرآنم؟ اگر رطب و یابس، تر و خشکی نیست مگر آنکه ماجرایش در قرآن آمده باشد، پس من کجای کتاب خدایم؟ اصلاً خبری از من هست؟ از من با همه دغدغههایم، امیدها و آرزوهایم، تنهاییهایم، اشکهای پنهان و خنده های از ته دلم، شب و روزهایم، روزمرگیها و زندگیم. از خود منی که اینجا نشسته هیچ خبری هست اصلاً؟ » میگفت کتاب شریف را ورق زده و جایی اسم خودش را ندیده است. راست میگفت…
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین
کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [در کتاب علم خدا] ثبت است. سوره مبارکه انعام آیه 59
کتابها مینویسند:
ابوالربیع شامی گوید: از امام صادق علیهالسلام از گفتار خدای عز و جل پرسیدم: «و هیچ برگی نیفتد مگر آنکه آن را (خدا) بداند، و نه دانهای در تاریکیهای زمین و نه تر و نه خشکی هست جز آنکه در نامه بیانکننده هست …» فرمود: مقصود از «برگ» (جنین) سقط (شده) است، و مقصود از «دانه» فرزند است، و «تاریکیهای زمین» رحمها است، و «تر» مردمان زنده است و «خشک» آنان که جانشان گرفته شده (و مردهاند)؛ و همه اینها در نزد امامی بیانکننده (محفوظ) است (و آنها را میداند).1
با تو میگویم:
میگفت : «من کجای قرآنم؟ اگر رطب و یابس، تر و خشکی نیست مگر آنکه ماجرایش در قرآن آمده باشد، پس من کجای کتاب خدایم؟ اصلاً خبری از من هست؟ از من با همه دغدغههایم، امیدها و آرزوهایم، تنهاییهایم، اشکهای پنهان و خنده های از ته دلم، شب و روزهایم، روزمرگیها و زندگیم. از خود منی که اینجا نشسته هیچ خبری هست اصلاً؟ » میگفت کتاب شریف را ورق زده و جایی اسم خودش را ندیده است. راست میگفت. خدا، از ما با اسمهایمان در کتابش یاد نکرده است. از رسم ما اما بسیار گفته است. گفته است راهی که ما میرویم، به کجا میرسد. گفته است این رسم زندگی، ما را به کجا میبرد. از انتهای راه تک تک ما پرده برداشته است. لابه لای کتابش، یکی شبیه هرکدام از ما را گذاشته و پایان راهش را برایمان تعریف کرده است، تا بدانیم آخرش، آخرمان، چه میشود. دغدغه های ما که تازه به دو هزار و چهارده میلادی قدم گذاشتهایم یا شبیه دغدغه موسی علیهالسلام است در ماجرای کشتن مردی از مدین، یا شبیه نگرانی مادر مریم سلام الله علیها است و نذر فرزندش برای خدمت خداوند یا شاید هم شبیه نگرانی فرعون باشد از تولد پسری از بنی اسراییل. امید ما یا شبیه امیدواری یعقوب نبی علیهالسلام است به بازگشت یوسفش، یا امید حضرت زکریا علیهالسلام به داشتن یحیی علیهالسلام … یا امید نمرود است به قدرتی پوشالی. تنهاییهای ما سختتر از تنهایی تاریک یونس علیهالسلام در شکم ماهی و در دل دریا نیست، اشکهای پنهان ما جگر سوز تر از اندوه یعقوب نبی علیهالسلام در فراق دردانهاش نیست. زخمی که میخوریم و طعنی که میشنویم، سنگینتر از نارواهایی نیست که به ساحت مقدس مریم سلام الله علیها روا داشتند. خدا برای روزهای بیماری ما، ایوب نبی علیهالسلام را مقابلمان گذاشته است. انتهای ماجرای کسی که بتهایش را پیش از شکستن بتهای شهر، شکست؛ برایمان میگوید. فرعون و آسیه را کنار هم قرار میدهد، برای نشان دادن پایان کار کسانی که غرق نعمتند. قدرت را هم از آن سلیمان نبی علیهالسلام قرار میدهد و هم خبر از قارون و نمرود و جالوت میدهد. هابیل و قابیل را دو برادر و در کنار هم قرار میدهد و میگوید میشود هم خون بود اما متفاوت زندگی کرد. آنقدر میان خود امروزم با شخصیتهای قرآنی شباهت میبینم که گاهی گمان میکنم، خدا آینه گذاشته است در کتابش برای همه. تا خودشان، زندگیشان و پایان راهشان را ببینند.
نویسنده: زهرا نوری لطیف
جمله ای مشهور شده که اگر چه سند قابل اعتنایی برای آن در بین احادیث نیافتیم، اما می تواند مضمون صحیحی داشته باشد و آن این است که: یابن آدم تقدیری یضحک من تدبیرک (ای فرزند آدم تقدیر من به تدبیر تو می خندد – کنایه از غلبه آسان خواست الهی بر خواست بنده)
آیت الله مجتهدی تهرانی در کتاب آداب الطلاب در شرح این معنا نوشته ای بدین شرح دارند:
“در حدیث قدسی است که خداوند متعال فرمود: (یابن آدم تقدیری یضحک من تدبیرک)،تقدیرات من به تدبیرات تو می خندد، نقل می کنند که شخصی که بسیار از بمبارانهای عراق وصدای آن می ترسید از ترس اینکه مبادا یکی از موشکها به او اصابت کنداز ترس موشک،فرار کرد وبه دامنه های کوه های کرج رفت وهمانجا چادر زد،اتفاقا موشکی به همانجا اصابت کرد ومرد.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وماتدری نفس باب ارض تموت[لقمان/34] وهیچکس نمی داند که درکدام سرزمین می میرد.»